ميان مىرود و بخشى نو، سرزنده و پاك و نيكو بر آن مىنشيند و هرچند از چنين جان پاك و آراستهاى، بدى برنمىخيزد، ولى با دگرگونى مبدأ خواست تفاوت دارد. سخن چهارم نمىتواند دگرگونى همان بخش آلوده از گناه را توضيح دهد و ازاينرو اين دگرگونى درونى را به بخش ديگرى از جان نسبت مىدهد. همچنين در ديدگاه چهارم، دگرگونى در گناهكار توضيح داده شده، ولى دگرگونى در خود گناه بدون توضيح مانده است. علامه مىكوشد دگرگونى در خود گناه را نيز توضيح دهد.
توجه به معناى اصلى سيئه اين مطلب را روشنتر مىكند. راغب مىگويد: سوء به ضمّ سين هر چيز اندوهآور است، خواه از امور دنيوى باشد يا از امور اخروى، از احوال نفسى باشد يا بدنى، بيرونى باشد يا درونى.۱
به گفته برخى اصحاب لغت «سيئه» از «سوء» است و سوء به معناى ناخوشنودى است و سيئه هر چيزى است كه آثار ناخوشايند دارد.۲ ديگران۳ معناى آن را هرگونه زشتى مىدانند، مانند: «زُيِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ ؛ به كارى آنان بر ايشان آراسته [و زيبا جلوه داده] شد».۴ و «أَ فَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً ؛ آيا كسى كه بدى كارش براى او آراسته شد، و او آن را نيكو ديد».۵ و «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذينَ أَساؤا السُّواى أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤنَ ؛ فرجام كسانى كه بدى كردند، اين بود كه آيات خدا را دروغ پنداشتند