بهرهبردارى كرد.
۷. دگرگونسازى حقيقت كار به واسطه اعتبار الهى
خوبى و بدى كار صفاتى زائد بر آناند و از ديد ظاهرى تفاوتى در خود كار ايجاد نمىكنند. دو كار همسان مانند خوردن روزى حلال و حرامخوارى از ديد ظاهرى هيچ تفاوتى ندارند. ناهمسانى آنها در اعتباراتى است كه يكى را بد و گناه حساب كرده و ديگرى را خوب و پسنديده. اين اعتبارات به دست خداوند متعال است. علامه طباطبايى، مفسّر بزرگ قرآن بر اين پايه، دگرگونى و برگرداندن سيئه به حسنه را به واقعيت آنها و نه چيزى بيرون از آنها نسبت مىدهد، ولى سيئه و حسنه را دو وصف منتزع از همداستانى و ناهمداستانى كار با فرمان الهى مىداند. ايشان بر اين پايه آنچه را بر جان آدمى عارض مىشود، فرجام همين فرمانبردارى و يا نافرمانى مىخواند و نه كار واقعيت يافته كه دو صورت حلال و حرام آن تفاوتى ندارد.
به ديگر سخن، غذا خوردن يك واقعيت بيرونى بيش نيست، ولى به دليل خوشنودى مالك غذا، كار ما عنوان همداستانى با خواست الهى را پيدا مىكند و بر ما اثر مثبت مىنهد، ولى در صورت ناخوشنودى مالك، بدون آنكه در جهان واقعى تغييرى به وجود بيايد، به عنوان مخالفت با فرمان الهى، متّصف مىشود و بر شخص اثر بدى مىنهد. همانند اين را در تجرّى و ناهمسانى آن با سركشى واقعى داريم كه از ديد تأثير بر جان آدمى همگونند، هرچند شايد از نظر ترتب پاداش و كيفر، ناهمگون باشند.
گفتنى است، اين نظر به سخن چهارم نزديك است، ولى با آن يكسان نيست. در گفته چهارم، دگرگونى سيئه به حسنه به دگرگونى مبدأ خواست شخص، تفسير شده است كه در اين صورت يك مجاز باريك و عقلى مىشود، ولى در نظر علامه طباطبايى، آنچه بخشى از جان نافرمان گشته، از