اين صورت كارى واقعى و عينى روى داده است. در اين صورت اندكى از ظاهر آيات دور شدهايم ؛ زيرا در آنجا گفته مىشود كه «خداوند گناهان آنها را به حسنات دگرگون مىكند»، نه اينكه صرفا آثار آنها جابهجا شود. بنا بر اين، تا جايى كه شدنى است، بايد تبيينى ارائه كرد كه فراگيرتر باشد و ظاهر آيه را نيز در برگيرد.
۳. جايگزينى پاداش حسنات به جاى كيفر سيئات
دگرگونى سيئه به حسنه به گونه دگرگونى كيفر كار زشت به پاداش است ؛ به سخن ديگر توبه و ايمان و كار نيك، موجب مىشود كه خداوند به شخص نافرمان، ترحم كند و او را نه تنها از كيفر زشتكاريش بركنار بدارد، بلكه پاداش و مزدى نيز به او دهش كند.۱
۴. تبديل شدن ملكات بد به ملكات خوب
با دگرسانى رفتار توبه كننده و دستشستن از گناه و بازگشت به بندگى حق، تغييرى در جان او روى مىدهد و اگر پشيمانىاش راستين و پايدار باشد، اندك اندك ملكات نفسانىاش دگرگون مىشود. دگرگونى سيئه به حسنه به معناى دگرگونى شخص است. گنهكار پشيمان چنان از درون متحوّل مىشود كه از گناه بيزار مىشود و به نيكى شيفته مىگردد. به سخن ديگر ملكه بد و مبدأ ميل نادرست آنها به ملكه خوب و مبدأ ميل نيكو تبديل مىشود.۲
اگر سخن سوم و سخن چهارم را بپذيريم، بايد زبان آيه را گونهاى بيان مجازى بدانيم. زيرا دگرگونى حقيقى در سيئه صورت نگرفته است. بلكه در