را تبديل به خوبى مىكند». بنا بر اين، نبايد اين دگرگونى را به گونهاى تفسير كرد كه با همان كارهاى نيك كه در فقره قبل ذكر شده يكسان انگاشته شود.
افزون بر اين، رواياتى كه در اين باب آمده است، نشان مىدهد كه چيزى بيش از جايگزينى كارهاى نيك به جاى كارهاى بد در اين جهان رخ مىدهد. اين روايات مىگويند در هنگامه رستاخيز بنده مؤمن را بر سيئاتش آگاه مىكنند، سپس آنها را مىبخشايند، پس از آن فرمان مىدهند كه: «أبدِلوها لِعَبدى حَسَناتٍ ؛ آنها را براى بندهام به حسنات تبديل كنيد».۱ اين عبارت، صريح در اين است كه مقصود از دگرگونى سيئات به حسنات آنچه در سخن يكم آمد، نيست و بيش از آن است.
۲. محو شدن سيئات با حسنات
اين سخن از جهاتى به سان ديدگاه يكم است ؛ در هر دو گفته، پس از توبه، حسنات جاى سيئات را در اين جهان مىگيرند، با اين تفاوت كه در اين ديدگاه محو گناه پيشين با توبه اتفاق مىافتد، ولى نظر نخست در اين باره چيزى نگفته است.۲
بر اين اساس، گونهاى جايگزينى اعتبارى رخ مىدهد. به سخن ديگر، خداوند فرمان مىدهد، كار زشت بنده را ناديده بگيرند و به جاى آن كار نيك بنگارند. هر چند اين سخن، ايراد عقلى ندارد، ولى آيات و رواياتى در توبه وجود دارد كه بر تأثير و تأثرات بيرونى و عينى توبه تأكيد دارند و آن را امرى واقعى با آثار عينى مىدانند، نه امرى صرفاً اعتبارى. گو اينكه شايد بتوان گفت محو سيئات با حسنات مىتواند به معناى محو آثار سيئات باشد كه در