121
فرهنگ نامه توبه

پيامبر خدا! آيا خبرش را به او بدهم؟ فرمود: «اين كار را بكن».
اُمّ سلمه سرش را از اتاق بيرون برد و صدا زد: اى ابو لبابه، مژده! خدا، توبه‏ات را پذيرفت. ابو لبابه گفت: خدا را شكر! مسلمانان، پريدند او را باز كنند، ابو لبابه گفت: نه به خدا. بايد پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بازم كند. پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آمد و فرمود: «اى ابو لبابه! خداوند، توبه‏ات را پذيرفت، به طورى كه انگار امروز از مادرت متولّد شده باشى». ابو لبابه گفت: اى پيامبر خدا ! آيا همه اموالم را صدقه بدهم؟ فرمود: «نه». گفت: پس، دو سومش را؟ فرمود: «نه». گفت: نصفش را؟ فرمود: «نه». گفت: يكْ سومش را؟ فرمود: «آرى». پس خداوند، اين آيات را فروفرستاد: «و ديگران هستند كه به گناهان خود، اعتراف كرده و كار شايسته را با [كارى] ديگر كه بد است، درآميخته‏اند. اميد است خدا، توبه آنان را بپذيرد كه خدا، آمرزنده مهربان است. از اموال آنان، صدقه‏اى بگير تا به وسيله آن، پاك و پاكيزه‏شان سازى و برايشان دعا كن ؛ زيرا دعاى تو براى آنان آرامش است و خدا، شنواى داناست. آيا ندانسته‏اند كه تنها خداست كه توبه را از بندگانش مى‏پذيرد و صدقات را مى‏گيرد و خود، توبه‏پذير مهربان است؟»۱.۲

1.توبه : آيه ۱۰۲ ـ ۱۰۴ .

2.وقَولُهُ : « وَ ءَاخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلاً صَــلِحًا وَ ءَاخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَنيَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ »نَزَلَت في أبي لُبابَةَ بنِ عَبدِ المُنذِرِ ، وكانَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آلهلَمّا حاصَرَ بَني قُرَيظَةَ ، قالوا لَهُ : اِبعَث إلَينا أبا لُبابَةَ نَستَشيرُهُ في أمرِنا .
فَقَالَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله : يا أبا لُبابَةَ ، ائتِ حُلَفاءَكَ ومَوالِيَكَ .
فَأَتاهُم ، فَقالوا لَهُ : يا أبا لُبابَةَ ، ما تَرى ، نَنزِلُ عَلى حُكمِ مُحَمَّدٍ ؟ فَقالَ : اِنزِلوا ، وَاعلَموا أنَّ حُكمَهُ فيكُم هُوَ الذَّبحُ ـ وأَشارَ إلى حَلقِهِ ـ .
ثُمَّ نَدِمَ عَلى ذلِكَ ، فَقالَ : خُنتُ اللّه‏َ ورَسولَهُ ، ونَزَلَ مِن حِصنِهِم ولَم يَرجِع إلى رَسولِ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، ومَرَّ إلَى المَسجِدِ وشَدَّ في عُنُقِهِ حَبلاً ثُمَّ شَدَّهُ إلَى الاُسطُوانَةِ الَّتي تُسَمّى «اُسطُوانَةَ التَّوبَةِ» ، وقالَ : لا أحُلُّهُ حَتّى أموتَ أو يَتوبَ اللّه‏ُ عَلَيَّ .
فَبَلَغَ رَسولَ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فَقالَ : أما لَو أتانا لاَستَغفَرنَا اللّه‏َ لَهُ ، فَأَمّا إذا قَصَدَ إلى رَبِّهِ فَاللّه‏ُ أولى بِهِ .
وكانَ أبو لُبابَةَ يَصومُ النَّهارَ ، ويَأكُلُ بِاللَّيلِ ما يُمسِكُ بِهِ رَمَقَهُ ، فَكانَت ابنَتُهُ تَأتيهِ بِعَشائِهِ وتَحُلُّهُ عِندَ قَضاءِ الحاجَةِ .
فَلَمّا كانَ بَعدَ ذلِكَ ورَسولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله في بَيتِ اُمِّ سَلَمَةَ نَزَلَت تَوبَتُهُ ، فَقالَ : يا اُمَّ سَلَمَةَ ، قَد تابَ اللّه‏ُ عَلى أبي لُبابَةَ .
فَقالَت : يا رَسولَ اللّه‏ِ ، أفَاُؤذِنُهُ بِذلِكَ ؟
فَقالَ : لَتَفعَلِنَّ .
فَأَخرَجَت رَأسَها مِنَ الحُجرَةِ ، فَقالَت : يا أبا لُبابَةَ ، أبشِر لَقَد تابَ اللّه‏ُ عَلَيكَ ، فَقالَ : الحَمدُ للّه‏ِِ ، فَوَثَبَ المُسلِمونَ لِيَحُلّوهُ ، فَقالَ : لا وَاللّه‏ِ ، حَتّى يَحُلَّني رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله .
فَجاءَ رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فَقالَ : يا أبا لُبابَةَ ، قَد تابَ اللّه‏ُ عَلَيكَ تَوبَةً لَو وُلِدتَ مِن اُمِّكَ يَومَكَ هذا لَكَفاكَ . فَقالَ : يا رَسولَ اللّه‏ِ ، أفَأَتَصَدَّقُ بِمالي كُلِّهِ ؟ قالَ : لا ، قالَ : فَبِثُلُثَيهِ ، قالَ : لا ، قالَ : فَبِنِصفِهِ ؟ قالَ : لا ، قالَ : فَبِثُلُثِهِ ؟ قالَ : نَعَم . فَأَنزَلَ اللّه‏ُ : « وَ ءَاخَرُونَ اعْتَرَفُواْ بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُواْ عَمَلاً صَــلِحًا وَ ءَاخَرَ سَيِّئًا عَسَى اللَّهُ أَن يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ * خُذْ مِنْ أَمْوَ لِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِم بِهَا وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَوتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ * أَلَمْ يَعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ هُوَ يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبَادِهِ وَ يأْخُذُ الصَّدَقَـتِ وَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ »تفسير القمّي : ج ۱ ص ۳۰۳ ، بحار الأنوار : ج ۲۲ ص ۹۳ ح ۴۶ .


فرهنگ نامه توبه
120

۱۹۴. تفسير القمّى: آيه شريف «و ديگرانى هستند كه به گناهان خود اعتراف كرده‏اند و كار شايسته را با [كارى] ديگر كه بد است، درآميخته‏اند. اميد است خدا، توبه آنان را بپذيرد كه خدا، آمرزنده مهربان است»، در باره ابو لبابة بن عبد المنذر، فرود آمد. چون پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بنى قريظه را محاصره كرد، [بنى قريظه] به ايشان پيغام دادند كه ابو لبابه را نزد ما بفرست تا در كار خود با او مشورت كنيم. پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله فرمود: «اى ابو لبابه! نزد هم‏پيمانان و دوستانت برو».
ابو لبابه نزدشان رفت. آنها به ابو لبابه گفتند: اى ابو لبابه! نظرت چيست؟ به حكم محمّد، تن دهيم؟ گفت: تن دهيد؛ امّا بدانيد كه حكم او درباره شما سر بريدن است ـ و با دستش به گلويش اشاره كرد ـ. سپس از اين كار خود، پشيمان شد و گفت: من به خدا و پيامبرش خيانت كردم. سپس از دژ بنى‏قريظه به زير آمد و نزد پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله برنگشت، بلكه به مسجد رفت و ريسمانى به گردن خود بست و سرِ ريسمان را به ستونى كه [اكنون]به آن «ستون توبه» مى‏گويند، گِره زد و گفت: آن را باز نمى‏كنم تا بميرم يا اين كه خدا، توبه‏ام را بپذيرد.
خبر به پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله رسيد، فرمود: «اگر نزد ما مى‏آمد، برايش از خدا طلب بخشش مى‏كرديم؛ امّا حالا كه نزد پروردگارش رفته است، خدا خود بهتر مى‏داند با او چه كند».
ابو لبابه، روز را روزه مى‏گرفت و شب به اندازه‏اى كه توانش را حفظ كند، مى‏خورد. دخترش شامش را مى‏آورد و براى قضاى حاجت، بازش مى‏كرد. مدّتى گذشت و پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در خانه اُمّ سلمه بود كه [پذيرش]توبه او نازل شد. فرمود: «اى اُمّ سلمه! خدا، توبه ابو لبابه را پذيرفت». اُمّ سلمه گفت: اى

  • نام منبع :
    فرهنگ نامه توبه
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری؛ رسول افقي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 8272
صفحه از 239
پرینت  ارسال به