85
فرهنگ‌ نامه امنيت ملّي

۹۷.تاريخ الطبرى ـ به نقل از جندب ـ : وقتى گزارش سبُك‏سرى بنى ناجيه و كشته شدن بزرگشان به على عليه ‏السلام رسيد ، فرمود : «مادرش بميرد! چه‏قدر كم‏خِرَد و جسور بر خداوند بود! يك‏بار كسى نزد من آمد و به من گفت : در ميان يارانت مردانى هستند كه مى‏ترسم از تو كناره گيرند . درباره آنان چه نظرى دارى؟
به وى گفتم : من بر پايه اتّهام ، مجازات نمى‏كنم و بر پايه گمان ، كيفر نمى‏دهم ، و جز با كسى كه با من مخالفت ورزيده و دشمنى كرده و عداوتش را آشكار ساخته است ، نبرد نمى‏كنم ، و تا او را دعوت نكنم و برايش عذر (دليل) نياورم ، نبرد كننده با او نخواهم بود . پس اگر توبه كرد و به سوى ما بازگشت ، از او مى‏پذيريم و او برادر ماست ، و اگر سر باز زد و جز نبرد با ما نخواست ، از خداوند بر او مدد جوييم و با او پيكار كنيم . پس آنچه را خدا خواهد از من دور سازد .
بار ديگر نزد من آمد و گفت : مى‏ترسم كه عبد اللّه‏ بن وهب راسبى و زيد بن حصين ، كار را بر تو تباه كنند . شنيدم كه نسبت به تو چيزهايى مى‏گويند كه اگر بشنوى ، رهاشان نمى‏كنى ، مگر آن‏كه آنها را بكشى يا كيفر دهى . پس هيچ گاه آنان را از زندان ، رها مساز .
گفتم : درباره آنان با تو مشورت مى‏كنم . تو چه پيشنهاد مى‏كنى؟ گفت : من پيشنهاد مى‏كنم آنها را فرا خوانى و گردنشان را بزنى .
در اين هنگام ، دانستم كه او نه پرهيزگار است و نه خردمند . گفتم : به خدا سوگند ، گمان نبرم پارسا و خردمندى سودرسان باشى . به خدا سوگند ، سزاوار بود كه اگر مى‏خواستم آنان را بكُشم ، بگويى : از خدا پروا كن ؛ چرا خونشان را حلال مى‏دانى با آن‏كه كسى را نكشته‏اند و با تو به جنگ برنخاسته‏اند و از طاعتت بيرون نرفته‏اند؟» .


فرهنگ‌ نامه امنيت ملّي
84

۹۷.تاريخ الطبري عن جُندَب : لَمّا بَلَغَ عَلِيّا مُصابُ بَني ناجِيَةَ وقَتلُ صاحِبِهِم ، قالَ : هَوَت اُمُّهُ ! ما كانَ أنقَصَ عَقلَهُ ، وأَجرَأَهُ عَلى رَبِّهِ ! فإِنَّ جائِيا جاءَني مَرّةً فَقالَ لي : في أصحابِكَ رِجالٌ قَد خَشيتُ أن يُفارِقوكَ ، فَما تَرى فيهِم ؟
فَقُلتُ لَهُ : إنّي لا آخُذُ عَلَى التُّهَمَةِ ، ولا اُعاقِبُ عَلَى الظَّنِّ ، ولا اُقاتِلُ إلّا مَن خالَفَني وناصَبَني وأظهَرَ لِيَ العَداوَةَ ، ولَستُ مُقاتِلَهُ حَتّى أدعُوَهُ وأعذِرَ إلَيهِ ، فَإِن تابَ ورَجَعَ إلَينا قَبِلنا مِنهُ ، وهُوَ أخونا ، وإن أبى إلَا الاِعتِزامَ عَلى حَربِنَا استَعَنّا عَلَيهِ اللّه‏َ ، وناجَزناهُ ، فَكَفَّ عَنّي ما شاءَ اللّه‏ُ .
ثُمَّ جاءَنيمَرَّةً اُخرى فَقالَ لي: قَد خَشيتُ أن يُفسِدَ عَلَيكَ عَبدُ اللّه‏ِ بنُ وَهبٍ الراسِبِيُّ وزَيدُ بنُ حُصَينٍ ، إنّي سَمِعتُهُما يَذكُرانِكَ بِأَشياءَ لَو سَمِعتَها لَم تُفارِقهُما عَلَيها حَتّى تَقتُلَهُما أو تُوبِقَهُما ، فَلا تُفارِقهُما مِن حَبسِكَ أبَدا .
فَقُلتُ : إنّي مُستَشيرُكَ فيهِما ، فَماذا تَأمُرُني بِهِ ؟
قالَ : فَإِنّي آمُرُكَ أن تَدعُوَ بِهِما ، فَتَضرِبَ رِقابَهُما ، فَعَلِمتُ أنَّهُ لا وَرِعٌ ولا عاقِلٌ ، فَقُلتُ : وَاللّه‏ِ ما أظُنُّكَ وَرِعا ، ولا عاقِلاً نافِعا ، وَاللّه‏ِ لَقَد كانَ يَنبَغي لَكَ لَو أرَدتُ قَتلَهُم أن تَقولَ : اِتَّقِ اللّه‏َ ، لِمَ تَستَحِلُّ قَتلَهُم ولَم يَقتُلوا أحَدا ، ولَم يُنابِذوكَ ، ولَم يَخرُجوا مِن طاعَتِكَ ؟ ! ۱

1.. تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۱۳۱ ، شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد : ج ۳ ص ۱۴۸ عن حبيب ؛ الغارات : ج ۱ ص ۳۷۱ وفيهما «توثقهما» بدل «توبقهما» وكلاهما نحوه .

  • نام منبع :
    فرهنگ‌ نامه امنيت ملّي
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری شهری
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1389
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1466
صفحه از 112
پرینت  ارسال به