حديث
۵۲.دعائم الإسلام : از امام صادق عليه السلام درباره نماز خواندن بر بالاى خرمنِ گندم سؤال شد . امام عليه السلام از آن نهى فرمود . به ايشان گفته شد : اگر خرمن را پهن كردند و مانند پشت بام [مسطّح ]شد ، چه؟
فرمود : «روى گندم ، به هيچ وجه نبايد نماز خواند ؛ چون گندم ، روزى و نعمت خدا براى خلق اوست . پس ، آن را گرامى بداريد و لگدمال نكنيد و به آن ، بىحرمتى ننماييد ؛ چه ، پيش از شما مردمانى بودند كه خداوند روزىِ آنها را برايشان گشايش داد و آنها ، از نان پاك به جاى سنگ ، استفاده مىكردند و با آن ، استنجا مىنمودند . لذا خداى عز و جلآنان را به قحطى و گرسنگى گرفتار كرد ، به طورى كه دنبال نانهايى كه با آنها استنجا كرده بودند ، مىگشتند و آنها را مىخوردند ! اين آيه ، درباره همين مردمان نازل شده است : «و خدا ، آبادىاى را نمونه آورد كه امن و آرام بود و روزىِ آن ، از هر جا فراوان مىرسيد . پس نعمتهاى خدا را ناسپاسى كردند و خدا هم به سزاى كارى كه كردند ، طعمِ گرسنگى و ترس (نا امنى) را به ايشان چشانيد» .
۵۳.دعائم الإسلام : از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود : «پدرم عليه السلام هرگاه تكّه نانى را در منزلش مىديد كه دور انداخته شده است ، به همان اندازه ، از خوراكِ اعضاى خانوادهاش كم مىكرد» .
و درباره اين سخن خداوند عز و جل : «و خدا ، آبادىاى را نمونه آورد كه امن و آرام بود و روزىاش از هر جا فراوان مىرسيد . پس نعمتهاى خدا را ناسپاسى كردند و خدا هم به سزاى كارى كه كردند ، طعمِ گرسنگى و ناامنى را به ايشان چشانيد» ، مىفرمود : «خداوند عز و جل به زندگى مردم اين آبادى ، چندان گشايش داد كه استنجا كردن با سنگ را زِبْر و خشن يافتند و به استفاده از نان به جاى سنگ رو آوردند و با آن ، استنجا مىكردند . لذا خداوند ، حشراتى كوچكتر از ملخ به سراغشان فرستاد و آن حشرات ، هر درخت و گياهى را كه خداوند آفريده بود ، تماما خوردند و كار به حدّى بر مردم سخت شد كه به سراغ همان نانهايى كه با آنها استنجا كرده بودند ، مىرفتند و آنها را مىخوردند» .