۱۸.امام على عليه السلام : بار خدايا ! تو مىدانى كه آنچه از ما سر زد ، از سرِ قدرتطلبى ، يا به دست آوردن چيزى از حُطام بىارزش دنيا نبود ؛ بلكه براى اين بود كه نشانههاى دينت را بازگردانيم و در شهرهايت ، آبادانى پديدار سازيم تا بندگان ستمديدهات در امنيّت باشند و احكام بر زمين ماندهات بر پا شوند .
۱۹.امام على عليه السلام : مردم را ناگزير فرمانروايى بايد ، نيك يا بد ؛ تا در [سايه ]فرمانروايى او مؤمن ، كار خويش (طاعت خدا) كند و كافر ، بهره خويش ببَرَد ، و خداوند ، هر كس را به اجل مقدّرش برساند ، و به وسيله او مالياتها جمعآورى گردد و با دشمن ، جنگ شود و راهها امن گردند .
۲۰.المزار ـ از زيارتى كه با آن امير مؤمنان در شب بيست و هفتم رجب ، زيارت مىشود ـ : و در راه خشنودى پيامبرت ، جانفشانى كرد ... و آن گاه كه يارانى يافت ، مسئوليتهاى خلافت را برعهده گرفت و بارهاى سنگين پيشوايى را به دوش كشيد و پرچم راهبرى را در ميان بندگانت برافراشت و بساط امنيّت را در شهرهايت افكند ، و عدل را در ميان آفريدگانت گسترانيد .
۲۱.امام زين العابدين عليه السلام ـ از دعاى ايشان براى مرزداران ـ : اگر زندگىاش را به نيكبختى پايان دادى و شهادت را بر او مقدّر فرمودى ، اين [شهادتش] پس از آن باشد كه دشمنت را به كُشتار از بيخ و بُن بركَنْد ، و
پس از آن كه دشمنانت به رنج اسارت در بيفتند ، و پس از آن كه مرزهاى مسلمانان ، امنيّت يابد ، و پس از آن كه دشمنت پشت كرده ، بگريزد .