و بررسی شد و در قاعده فاعلیت نیز بحث خواهد شد.
اِشکالی که در مورد قاعده غیریّت صفت و موصوف به ذهن میرسد این است که چه اشکالی دارد که از یک موجودِ واحد مفاهیم متعدد انتزاع شود؟ همانطور که از دیوار جوهریت و کم و کیف و دیگر اَعراض انتزاع میشود و نیز علم و قدرت از انسان انتزاع میشود. در پاسخ باید گفت اگر این کمالات حقیقی و ذاتی باشند - نه اعتباری و سلبی و فعلی - همانگونه که در مثالهای بالا چنین است، حقیقتاً کمالات متعدد در خارج وجود دارند. جوهر حقیقتاً غیر از عَرَض است و علم در ما به واقع، غیر از قدرت است، هرچند ما دوئیت را با چشم نمیبینیم.
ادله عقلی قاعده
همانگونه که دیدیم، غیریّت صفت و موصوف در خطبههای مشهور و احادیث بلند و کتب معتبر ذکر شده است. تنها در یکی از این احادیث، غیریّت با حد وسط محدودیت، اثبات شده است و در دیگر احادیث، قاعده غیریّت بهعنوان اصلی وجدانی و بدیهی تلقی شده و ائمهاطهار علیهم السلام ما را به این حکم عقلی ارشاد کردهاند. البته، عقلی و وجدانی بودن یک مطلب، دلیل بینیازی از وحی نیست؛ زیرا عقل در بسیاری موارد از وجدانیات و ارتکازات خود غافل است و با ارشاد و تنبیه وحی، به وجدانیات خود توجه پیدا میکند.
اصل غیریّت صفت و موصوف با توجه به تحلیلی که ارائه شد امری بدیهی است و دلایل عقلی که در اینجا طرح و اقامه میشوند، همچون دلایل نقلیای که پیش از این ذکر شد، جنبه تنبیهی دارند.
۱. ماهیت صفت و موصوف
ماهیت هر صفت اثباتی و ذاتی مغایر با ماهیت موصوف است و اگر چنین نباشد،