ج. همه اين موارد در وزن و آهنگ و اسلوب قرآني و سطح بلاغي با قرآن تفاوت فاحش و اساسي دارند.
۲. محدّث ارموي در موردي مشابه مي گويد:
و يجوز أن يكون أنزله وحياً إليه كما كان تنزل عليه أشياء من امور الدين و لا يكون ذلك قرآناً، كتحريم نكاح العمّة علي بنت أخيها، و الخالة علي بنت اُختها؛ و القطع في ربع دينار؛ و لا قوَد علي والد و لا علي السيّد، و لا ميراث لقاتل؛ و كقوله(: يقول الله تعالي: «إنّي خلقت عبادي جميعا حنفاء»؛ و كقوله(: «يقول الله عزّ وجلّ: من تقرّب إليّ بشبر تقرّبت منه ذراعاً» و أشباه هذا. و قد قال(: «ألا إنّي قد اوتيت الكتاب و مثله معه». يريد ما كان جبرئيل يأتيه به من السنن؛ و قد رجم رسول الله ( و رجم الناس بعده، و أخذ بذلك الفقهاء. ^۱
درنگي كه متوجّه گفتار صدوق ساختيم متوجّه گفتار ارموي نمي شود؛ زيرا صدوق در مقام تفسير مفاد حديث هشام چنان عبارتي را آورد، ولي اُرموي در تحليل حديثي كه به صورت وحي غير قرآني مطرح گرديد، اين سخن را آورده است.
۳. جصّاص و نووي، از عالمان بزرگ اهل سنّت، نيز در مواردي برخي احاديث را بر «معنايي شامل وحي غير قرآني»، با عبارت: «بل من جهة وحي ليس بقرآن» حمل نمودند. ^۲
اين وجه تأويل اين كه «حمل حديث بر معنايي شامل وحي غير قرآني» در جاي خود سخني درست و منطبق بر واقع است، امّا چون وحي غير قرآني اعمّ از وحي بياني است، حمل حديث هشام و ديگر احاديثي كه ناظر به وحي غيرقرآني بيان گر قرآن است، تفسير مفهومي به اعمّ از آن محسوب خواهد شد.

درنگ در نسخه حديث

نُسخي با عبارت «سبعة آلاف آية»

اين حديث در برخي نسخ الكافي و در بعضي منابع ديگر، «سبعة آلاف آية» آمده است؛ از جمله در منابع ذيل:
الف. در كتاب الوافي، ^۳ به نقل از الكافي شريف، به صورت «سبعة آلاف آية» است؛ ظاهر از متن الوافي اين است كه عبارت مزبور در نسخه محدّث فيض از الكافي «سبعة آلاف آية» بود.
ب. در نسخه اي معتبر از الكافي، به صورت: «سبعة الاف آية» آمده است. ^۴ اين نسخه از بهترين نسخ خطّي و صحيح الكافي به شمار مي آيد.