سپس براي اثبات مصونيت قرآن از هرگونه تحريفي، دلايل و شواهد متعدّد و متقني مي آورد. و در ادامه، با اشاره به حديث هشام و در تأويل آن مي گويد:
بل نقول: إنّه قد نزل الوحي الذي ليس بقرآن، ما لو جمع إلي القرآن لكان مبلغه مقدار سبعة عشر ألف آية. و ذلك مثل قول جبرئيل للنبي(... ۱
سپس مي گويد:
و مثل هذا كثير، كلّه وحي ليس بقرآن، و لو كان قرآنا لكان مقروناً به، و موصولاً إليه غير مفصول عنه... . ۲
روشني بيان صدوق در وجه تأويل حديث، ما را از توضيح گفتارش بينياز مي سازد. در ملاحظه گفتار صدوق به سه نكته توجّه مي دهيم:
الف. صدوق در گفتارش واژه «القرآن» در صحيحه هشام را به معناي «الوحي الذي ليس بقرآن» و «وحي ليس بقرآن» گرفته است؛ حال آيا مقصود او از «وحي ليس بقرآن» همان وحي بياني است كه قرآن نيست، ولي تبيين گر قرآن است كه از سوي خداي متعال نازل مي گردد؟ يا معنايي اعمّ از وحي بياني و وحي قدسي غير مبيّن قرآن كريم مقصود است؟ اگر مقصود او تنها همان وحي بياني در كنار وحي قرآني باشد، سخني روشن و استوار است؛ ولي چنانچه مقصودش معناي وحي قدسي غير قرآني باشد ـ كه اعمّ از وحي بياني است ـ گفتارش خلاف ظاهر است؛ زيرا در عين درستي گفتارش، تنها اشكال تفسير شي ء به اعمّ از مفادش متوجّه آن مي گردد. گرچه از ظاهر حال چنين برمي آيد كه صدوق در پي تعيين دقيق حدود و ثغور اين مقوله نبوده و تنها مي خواست با ذكر معناي صحيحي حديث مزبور را از لغزشگاه خسارت بار تنافي مفاد حديث با حقيقت خلاف قرآن و سنّت و عقل و يقينيات تاريخي بيرون آورد؛ به گونه اي كه اگر تفاصيل اين چند معنا بر وي عرضه مي شد، همان معناي وحي بياني را برگزيند.
ب. مواردي را كه صدوق با عبارت «مثل قوله:... » آورده، همگي از قبيل همان گونه ها و مواردي است كه عالمان و محدّثان سنّي بيشتر از آن به نسخ التلاوة ياد مي كنند.
1.. الاعتقادات، ص۸۴.
2.. مرحوم صدوق( در اينجا نمونه هايى از احاديث غير قرآنى را نقل مى كند؛ از جمله: «مثل قول جبرئيل للنبي(: إن الله تعالى يقول لك: يا محمد، دار خلقي». و مثل قوله: «اتق شحناء الناس و عداوتهم». ومثل قوله: «عش ما شئت فإنك ميّت، و أحبب ما شئت فإنك مفارقه، و اعمل ما شئت فإنك ملاقيه. و شرف الموهن صلاته بالليل، و عزه كف الاذى عن الناس». و مثل قول النبي(: «ما زال جبرئيل يوصيني بالسواك حتّى خفت أن أدرد و أحفر، و ما زال يوصيني بالجار حتى ظننت أنه سيورثه، و ما زال يوصيني بالمرأة حتى ظننت أنه لا ينبغي طلاقها، و ما زال يوصيني بالمملوك حتى ظننت أنه سيضرب له أجلا يعتق به». و مثل قول جبرئيل( للنبي( حين فرغ من غزوة الخندق: «يا محمد! إن الله يأمرك أن لا تصلي العصر إلا ببني قريظة». ومثل قوله(: «أمرني ربي بمداراة الناس كما أمرني بأداء الفرائض». و مثل قوله(: «إنا معاشر الانبياء أمرنا أن لا نكلم الناس إلا بمقدار عقولهم». و مثل قوله(: «إن جبرئيل أتاني من قبل ربي بأمر قرّت به عيني، و فرح به صدري و قلبي، يقول: إن عليا أمير المؤمنين، و قائد الغر المحجلين». و مثل قوله(: «نزل علي جبرئيل فقال: يا محمد! إن الله تعالى قد زوج فاطمة عليا من فوق عرشه، و أشهد على ذلك خيار ملائكته، فزوجها منه في الارض، و أشهد على ذلك خيار اُمّتك».