فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 51 - صفحه 160

حداقل بخشي از آن قرار گرفتن در نماز را به حداکثر رسانده است؛ ليکن در صورتي که وي به جاي هشت مايلي حرم، در هشتصد مايلي آن و در قطر باشد، چه مي‌شود؟ در آن صورت، تقريباً انحراف او به سمت چپ کمتر از يک پنجم يک درجه خواهد بود؛ ۱ فاصله‌اي چنان اندک که شخص معمولي و بدون ابزارهاي علمي از آن خبردار نخواهد شد. ۲ کوفه در فاصله‌اي مانند قطر از مکه قرار دارد و در نتيجه، اين حديث با اين معيار نيز معنايي نخواهد داشت؛ هرچند اشکال موضع‌نگارانه و اشکال مثلثاتي از نظر فقهاي امامي پنهان نبود، به نظر مي‌رسد که تنها در دوران صفوي پديدار شد. ۳

۴. نجوم

اگر تبيين عمل انحراف به چپ ـ که به وسيله اين حديث به دست داده شده است ـ رهگشا نيست و ديديم که به دو دليل ناکام است، در اين صورت، چه تبيين بديلي مي‌توانيم پيشنهاد کنيم؟ اين حديث به ما مي‌گويد که منبع مشکل در حجاز است، اما ديديم که اين تبيين ما را به جايي نرساند. بنابراين، به جاي آن، اجازه دهيد که اين فرضيه را پيش کشيم که مشکل ممکن است در عراق نهفته باشد.
اگر ما خود را لحظه‌اي به آثار عالماني که تياسر را تأييد کردند، محدود کنيم، در خواهيم يافت که اين موضوع جاي خود را غالباً در کنار گزارش‌هاي نشانه‌هاي نجومي (علامات، اَمارات) ۴ مي‌يابد که فقهاي امامي منطقه به منطقه را با فراهم آوردن قواعدي ساده براي يافتن قبله فهرست کرده‌اند؛ براي مثال، اين که در عراق شخص بايد ستاره الجَدْي را پشت شانه راست خود داشته باشد. ۵ از اين رو، در عمده اين آثار، تياسر بي‌درنگ قبل از، ۶ بلافاصله بعد از، ۷ و حتي در ميانه بحث ۸ از اين علايم پديدار مي‌شود. در

1.. اگر زاويه انحراف را × بناميم، در آن صورت ظل يا خط مماس × ۸۰۰\۲= ۰۰۲۵ .۰ خواهد شد که طبق جدول رياضياتي من × بين يک پنجم و يک دهم درجه خواهد بود. به حسابي بهتر، × نسبت به ۳۶۰درجه، معادل ۲ به ۸۰۰××۲ خواهد شد که ارزشي برابر ۱۳ .۰ درجه دارد.

2.. با اين حال به نظر مي‌رسد که فاضل هندي آماده است تا موشکافانه‌تر درباره تغييرات ناشي از انحراف تأمل کند (کشف اللثام، ج۳، ص۱۴۱، س۲۰).

3.. کرکي، جامع، ج۲، ص۵۷، س۴ (البعد الکثير لا يُؤمَن معه الانحراف الفاحش بالميل اليسير)؛ به همين نحو شهيد ثاني، روضه، ص۵۳۴، س۱۳ و ص۵۳۵، س۳؛ عاملي، مدارک، ص۱۳۰، س۱۵؛ محسن فيض، مفاتيح، ج۱، ص۱۱۳، س۱۸؛ مجلسي، ملاذ، ج۳، ص۴۳۷، س۱ و ص۴۳۷، س۹؛ احمد نراقي، مستند الشيعه، ج۴، ص۱۹۳، س۱۹ و مقايسه کنيد با ص۱۹۱، س۴؛ خوانساري، جامع، ج۱، ص۲۶۰، س۴. مجلسي در اثري ديگر اين مسأله را به سبکي موجز طرح مي‌کند (مجلسي، بحار، ج۸۴، ص۵۳، س۴).

4.. از اين دو اصطلاح، اولي اصطلاحي قرآني است (سوره نحل، آيه۱۶، آيه‌اي که از راهنمايي ستارگان سخن مي‌گويد).

5.. براي نمونه، ر.ك: طوسي، جمل، ص۶۲، س۸. رواياتي از ائمه درباره اين نقش ستاره قطبي در دست است (براي مثال، حر عاملي، وسائل، ج۴، ص۳۱۰، فصل ۵).

6.. بدين ترتيب، مفيد، مقنعه؛ سلار، مراسم؛ طوسي، جمل؛ طوسي، مبسوط؛ کيدري، اصباح. ترتيب يکسان است، ليکن نزد ابن حمزه، وسيله، ترتيب به هم مي‌خورد. صفحات مورد نظر درباره تياسر در منابع گوناگون، پيشتر ذکر شد.

7.. همچون شاذان بن جبرائيل، ازاحة العلة؛ محقق، شرائع؛ علامه، منتهي؛ علامه، تحرير؛ شهيد اول، دروس؛ محسن فيض، مفاتيح. همين ترتيب نزد محقق به چشم مي‌آيد، المختصر النافع و محقق معتبر، هرچند وي را مخالف تياسر در اين آثار يافته‌ام. ترتيب همان است، ليکن استمرار آن نزد طوسي، نهايه و يحيي بن سعيد، جامع، به هم مي‌خورد.

8.. علامه، ارشاد؛ علامه، قواعد؛ علامه، ارشاد؛ علامه تلخيص.

صفحه از 171