فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 51 - صفحه 143

۲. اگر صفات خدا عين ذاتش باشد، عبارت «الذات عالمة قادرة»، مانند عبارت «الذات ذات» خواهد بود. بنا بر اين، محال است مورد بحث واقع شود و برهاني بر نفي يا اثبات آن اقامه گردد؛ زيرا كسي كه گويد: «الذات ذات» قطعاً بر صدق آن آگاه است. و كسي كه گويد: «الذات ليست بذات»، قطعاً بر كذب اين عبارت داناست.
از آنجا كه عبارت «الذات عالمة» يا «ليست بعالمة»، به مانند عبارت «الذات ذات» يا «الذات ليست بذات» نيست. پس اين صفات اموري زايد بر ذات‌اند.
۳. اگر صفات، عين ذات و ذات شيء واحد باشد، استدلال به قدرت الهي، ما را از استدلال بر علم يا حيات او بي‌نياز مي‌سازد. از آنجا كه چنين نيست، بلكه درباره هر صفت به دليل خاصي نيازمنديم، از اين‌رو، صفات، امور زايد بر ذات‌اند. ۴. اين صفات، امور سلبي نيستند، بلكه ثبوتي‌‌اند. آنها امور حقيقي و زائد و قائم بر ذات‌اند.
ملا صالح اشكالاتي را كه فخر رازي بر وجوه فوق ايراد نمود، ذكر كرده، پاسخ او را نقل مي‌كند. سپس شارح، تناقض ميان اين دلايل را بيان مي‌كند.
اشكالاتي را كه فخر رازي بيان نموده، عبارت‌اند از:
۱. اين ادله مستلزم اين است كه حقيقت الهي، مركب از امور بسياري گردد.
۲. وحدت، صفتي زايد بر ذات است. اگر حقيقت الهي واحد است، بنا بر اين، سه چيز خواهد شد: حقيقت، وحدت و اتصاف حقيقت به آن. در وجود «وجوب» نيز كثرتي در نتيجه «وجود»، «وجوب»، «ماهيت» و «اتصاف ماهيت به آن دو» پديد مي‌آيد.
۳. آيا خبردادن از اين حقيقت، ممكن است يا خير؟ دومي محال است؛ زيرا اخبار درباره هرچيزي ممكن است؛ اگرچه تنها از «شي‌ء بودن» آن خبر داده شود. پس اولي، امري متعين است. بنا بر اين، «مخبر به» و «مخبر عنه» هردو وجود دارند و امر واحدي نيست.
فخر رازي اين اشكالات را چنين پاسخ مي‌دهد:
۱. در جواب اشكال نخست، بايد گفت: ذات خدا داراي اين صفات است. بي ترديد، تحقق مجموع، مشروط به اجزاي آن است. ليكن ذات الهي قائم به خويش است و وجوب او بالذات است. بعد از وجوب ذات، مرتبه بعديت است كه مستلزم آن صفات است. اين امري است كه از نظر عقل، ممتنع نيست.
۲. در جواب اشكال دوم، بايد گفت: لزوم تثبيت، درست و حق است. ليكن آن گاه كه «من حيث هو» لحاظ مي‌گردد با آن‌گاه كه «من حيث أنه محكوم عليه بأنه واحد» لحاظ مي‌گردد، متفاوت است.
هنگامي كه «من حيث هو» به او مي‌نگريم، بي‌آن‌كه به وحدت او توجه نماييم، وحدت تحقق مي‌يابد. عقل تا هنگامي كه نسبت به وحدت متوجه است، هنوز به عالم وحدت نرسيده است و هنگامي كه از وحدت دوري جست، به وحدت مي‌رسد. اين جواب اشكال وجود و وجوب است.
۳. درباره اشكال سوم، بايد گفت: هنگامي كه «من حيث هو» به او مي‌نگريم، بي‌آن‌كه نفياً يا اثباتاً از او خبر دهيم، حق رسيدن به مبادي عالم توحيد را خواهيم داشت. ۱

1.. شرح الکافي، ج۳، ص۳۲۵-۳۲۶.

صفحه از 171