فصلنامه علمي - پژوهشي علوم حديث 51 - صفحه 141

چون ايمان او ثابت و علمش راسخ است و به هيچ وجه زدوده نمي‌شود؛ چنان‌كه امام صادق(عليه السلام) فرمود: «من أخذ دينه من كتاب الله و سنة نبيه( زالت الجبال قبل أن يزول. من أخذ دينه من أفواه الرجال ردته الرجال؛ ۱ كسي كه دين خود را از كتاب خدا و سنت پيامبر فراگرفت، كوه‌ها پيش از آن‌كه دين او به زوال و نابودي گرايد، ويران مي‌گردند و كسي كه دين خود را از دهان مردم گرفته باشد، مردم نيز آن را رد مي‌كنند» و نيز فرمود: «من لم يعرف أمرنا من القرآن لم يتنكب الفتن؛ ۲ كسي كه امر [و فرامين] ما را به وسيله قرآن نشناسد، از فتنه‌ها دور نماند». ۳

۵. اثبات محتواي حديث

روش عمده و غالب در شرح ملا صالح، روش اثبات محتواي حديث است. او، در اين روش، از تمام دانسته‌هاي قرآني، حديثي، فلسفي، كلامي و عرفاني خويش بهره مي‌جويد. وي اقوال بعضي از دانشمندان علوم اسلامي را نقل مي‌كند و آنها را مورد نقد و بررسي قرار مي‌دهد. به منظور تبيين اين روش، در اينجا به نمونه‌هايي از شرح او اشاره مي‌گردد:
الف. در حديثي از «كتاب فضل العلم» چنين آمده است:
عن أبي البختري عن أبي عبدالله( قال: إن العلماء ورثة الأنبياء، و ذلك أن الأنبياء لم يورثوا درهماً و لا ديناراً و إنما أورثوا أحاديث من أحاديثهم فمن أخذ بشيء منها فقد أخذ حظاً وافراً، فانظروا علمكم هذا عمن تأخذونه؟ فإن فينا أهل البيت في كل خلف عدولاً ينفون عنه تحريف الغالين و انتحال المبطلين و تأويل الجاهلين. ۴
علما، وارثان پيامبران‌اند؛ زيرا پيامبران، هيچ درهم و ديناري را به ارث نگذاشتند و تنها احاديثي را به ارث گذاشتند كه هركس از آن احاديث، چيزي برگيرد، بهره‌اي بسيار نصيب او مي‌گردد. بنگريد علم را از چه كسي فرامي‌گيرد؛ زيرا در خاندان ما اهل بيت، در هر نسلي، جانشينان عادلي خواهند بود كه اهل غلو را از تحريف دين و ياوه‌سرايان را از نسبت دادن به خويش بازدارند و جاهلان را از تأويل دور سازند.
ملا صالح درباره راوي حديث توضيح مي‌دهد و از علامه حلي، كشي و شيخ طوسي نقل مي‌كند كه او فردي كذاب بوده است، اما با وجود ضعف سند، اين حديث را معتبر مي‌شمرد و معتقد است، راوي كاذب نيز گاه راست مي‌گويد. شارح درباره عبارت «و ذاك أن الأنبياء لم يورثوا درهما و لاديناراً» مي‌نويسد:
اين عبارت ظاهراً با آيات و روايتي كه بيانگر ارث و ميراث انبياست، منافات دارد، ليكن در جواب بايد گفت: مراد اين است كه در شأن و منزلت انبيا نبوده است كه همچون اشخاص

1.. الغيبة، ص۱۷۹؛ شرح الکافي، ج۱، ص۲۲۲.

2.. بحار الانوار، ج۸، ص۱۱۵.

3.. شرح الکافي، ج۱، ص۳۲۲.

4.. الکافي، ج۱، ص۳۲.

صفحه از 171