از آن اشاره ميكند و از اقدام فخرالدوله علي بن حسين، وزير سلاجقه روم (وزير غياث الدين کيخسرو سوم) در حك برخي كلمات حضرت بر ديوارهاي گوك مدرسه ۱ در سيواس آناتولي (سال۶۷۰ ق) ياد كرده، خود به نقل و بررسي آن ديوارنوشتهها ميپردازد. ۲ با اين همه، او نيز نسبت به امثال گلدتسهير و بروكلمان راهي به پيش نميگشايد و نسبت جعلي و بدون تاريخ بودن كلمات (و اشعار) علی علیه السلامعليه السلام) را تكرار ميكند. ۳ ديگر هموطن او، رژي بلاشر با احتياط كمتري و با ارجاع به اثر ج. سلطانِ ۴ مسلمان، در کتاب تاريخ ادبيات عرب خود، ضمن بحث از فن خطبه در ادبيات منثور عربي، ۵ از خطبههاي خطيبترين خليفه راشد، علی علیه السلامعليه السلام) و گرد آوري آنها در نهجالبلاغه سخن ميگويد. ۶ از نظر بلاشر، تکامل فن خطبه تحت تأثير دين اسلام بوده است ۷ . اما او نيز از خطب نهجالبلاغه، با صفت«منسوب» ياد ميكند ۸ . ديگر مورخ فرانسوي نويس ادبِ عربي، م عبدالجليل، نيز كه تاريخ ادبيات عرب او به سال ۱۹۴۳م، در پاريس منتشر شد، در ابتدا نسبت به نثرهاي منسوب به صدر اسلام ترديد کرده ۹ نوشته است:
شايسته است در مجموعه آثار ادبي منسوب به علی علیه السلامعليه السلام) بيشتر دقت كنيم؛ ۱۰
چنان كه وي ديوان حضرت را پرحجم و سخت مظنون خوانده، نهجالبلاغه را نيز حداكثر منسوب به علی علیه السلامعليه السلام) مينامد. ۱۱ با اين حال، در ادامه مباحث عبدالجليل، به تمايزاتي نسبت به پژوهشهاي جاري خاورشناسان نيز بر ميخوريم كه به احتمال، در اثر مسلمان بودن و يا آشنا بودن وي با اسلام رخ داده است. تفاوت نخست، آن است كه او بر خلاف عرف و عادت غربيان به تجزيه و تحليل محتواي نهجالبلاغه ميپردازد ۱۲ و در گام دوم نيز تصريح ميكند كه هيچ دليل قاطعي بر ناصحيح بودن کل مجموعه نهجالبلاغه در دست نيست ۱۳ و اين مطلبي است که تا پيش از او هيچ خاورشناسي آن را طرح نکرده بود. حتي عبدالجليل به نوعي روش تحقيق درباره اصالت نهجالبلاغه را نيز به خوانندگان و نسلهاي بعد عرضه ميدارد كه:
شايد از طريق پژوهشي دقيق امكان شناخت ناسره كتاب را بازيابيم و متون صحيح و كهني را ـ كه با زباني پر استعاره و پر توان، ويژگيهاي پيچيده و دردناك حيات علی علیه السلامعليه السلام) را نمايش ميدهد ـ استخراج كنيم. ۱۴
1.. همان.
2.. Gok- Medrese.
3.-» Nahj al – Balagha«.
4.. Ibid ؛ نيز قس: تاريخ الأدب العربي، الجزء الأول ص۱۸۳.
5.. Etude Sur le Nahj al- Balagha, V. J. Sultan, Paris, ۱۹۷۰.
6.. Historie de la litterature Arabe,Vol. ۳, PP.۷۲۰-۷۲۱.
7.. Ibid, PP.۷۲۲,۷۳۰, Note۱.
8.. Ibid, PP.۷۲۸,۷۳۰.
9.. Ibid, P.۷۲۲.
10.. تاريخ ادبيات عرب، ص۹۵ـ۹۶.
11.. همان، ص۵۹.
12.. همان، ص۹۶.