ابوعبدالله پردهاي را که بين آن اتاق و اتاق ديگر بود، بالا زد و به آن اتاق سرک کشيد و بعد گفت: هرچه ميخواهي بپرس که کسي اين جا نيست. ۱
بهبودي با توجه به چنين شواهدي اتهام جعل را قويتر ميبيند.
۵. توجه به ناسازگاري متن روايت با تاريخ و فرهنگ زمان صدور
برخي از روايتها را با توجه به فرهنگ مردم در آن تاريخ مورد نقد قرار ميدهد؛ ۲ مثلاً روايتي را که از پيامبر صلی الله علیه و آله نقل شده ميآورد که فرمود هر که به خدا و روز قيامت ايمان بياورد، بدون لنگ به حمام وارد نميشود و همسرش را به حمام نميفرستد. ۳ بهبودي به طرز استفاده از حمام يا مستراح در آن زمان اشاره ميکند تا نشان دهد متن حديث مورد نظر، با فرهنگ و روش مردم آن عصر انطباق ندارد؛ مانند اينکه در آن زمان، در عهد رسول خدا در مدينه و مکه حمام نبود و مردم براي رفع حاجت به پشتبامها، پشت درخت، کنار ديوار، درّهها، خرابهها يا نخلستانهاي متروکه ميرفتند. بنابراين، راوي نميتواند اين مطالب را از زبان رسول خدا نقل کند؛ گرچه که اين اعمال در سالهاي بعد اتفاق افتاده باشد، ولي آن حديث - که مطلب را از زبان رسول بيان ميکند. ۴ ساختگي است. در بعضي از اين دست روايات، از تعابيري چون کراييس و مراحيض استفاده شده که به گفته بهبودي، آثار تمدن مصر و شام است که با فتح آن در زمانهاي بعد به عربستان راه يافت. از اين رو، قبول اين روايات به نقل از رسول خدا با شواهد تاريخي انطباق ندارد. ۵
۶. عليل دانستن متني که راوي به سود خود نقل کرده است
به عقيده بهبودي، اگر راوي متني را به سود خود روايت کند، آن متن را بايد عليل شمرد؛ خواه متضمن سود معنوي، تمجيد و تقديس او باشد - که اين گونه احاديث بر اعتبار راوي نميافزايد - و خواه سود دنيوي او را تضمين کند يا سوء استفاده او را مباح و روا اعلام کند. در اين باره روايتهاي زيادي را مورد بررسي قرار داده که بسياري از آنها علاوه بر تأمين منفعت مادي يا معنوي براي فرد راوي، با موازين شرعي اسلام و حتي با نصّ صريح قرآن مخالف است؛ ۶ براي نمونه در روايتي به نقل از عبداللهبنميمون از امام باقر علیه السلام آمده است که امام از او سؤال کرد چند بار به مکه رفتهاي و او گفت چهار بار. ابنميمون ميگويد که ابوجعفر فرمود: تو نوري در تاريکيهاي زمين هستي. ۷
توجه به معاريض حديث
يکي از برجستهترين روشهاي استاد بهبودي - که نشانه تفطن او در امر تشخيص حديث است - توجه به تعريض در حديث است. تعريف او از معاريض چنين است:
1.الکافي، ج۱، ص۲۳۸-۲۴۰.
2.. ر.ک: همان، ص۲۰ - ۲۳.
3.. الکافي، ج۶، ص۴۹۷ و ۵۰۲؛ الترمذي، ج۴، ص۱۹۹.
4.. ر.ک: الکافي، ج۶، ص۴۹۷ و ۵۰۲؛ سنن الترمذي، ج۴، ص۱۱۹.
5.. علل الحديث، ص۲۲.
6.. همان، ص۲۳ و ۳۳.
7.. اختيار معرفة الرجال، ج۲، ص۶۸۷.