حرث در لغت به معناي کسب آمده است و بر همين مبنا برخي مفسران«حرث لکم» را به «ذوات حرث تحرثون منهنّ الولد و اللّذة» معنا کردهاند ۱ .
همچنين با استناد به قول ابو عبيده حرث را، در آيه، کنايه از جماع، يعني محل حرث مردان در قرار دادن نطفههاي خود دانسته است ۲ . همچنين در معناشناسي مفردات آيه (فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ( مينويسد:
حرف باء در آيه، به معناي تبعيض است و صحيحه زراره از امام باقر علیه السلام نيز همين معنا را بيان ميکند و بر سخن سيبويه در انکار استعمال باء براي تبعيض اعتباري نيست. ۳
پيش از آن نيز گفتاري مفصل در معناشناخت کلمات صعيد و طيب در آيه مذکور ارائه ميکند ۴ . همچنين، ذيل روايت «... کتبت الي الفقيه أساله عن طين القبر يوضع مع الميت في قبره، هل يجوز ذلک أم لا؟ فأجاب...: يوضع مع الميت في قبره و يخلط بحنوطه ...» مينويسد:
منظور از طين، تربت حسينيه است که بر صاحب آن برترين سلامها باد. ۵
در معناشناسي كلمه الرّکية در روايت «... عن الرّجل يمرّ بالرّکية و ليس معه دلو قال: ليس عليه أن يدخل الرّکية» ميگويد:
الرّکية با راء و ياي دو نقطه زيرين به معناي بئر(چاه) است ۶ .
يا ذيل روايت «من نام و هو راکع أو ساجد أو ماش علي أي الحالات، فعليه الوضوء»، مينويسد:
حرف لام در کلمه الحالات، ظاهراً براي استغراق به كار رفته است و غير از اين حالات سهگانه را نيز شامل ميشود. از آن رو، حمل آن بر معناي عهد ذکري بعيد به نظر ميرسد ۷ .
افزون بر اين شيخ بهايي دقتهاي صرفي و نحوي را نيز در معناشناسي گزاره مد نظر داشته است ۸
.
بهرهمندي از دادههاي دانش اصول فقه
شناخت مقصود گزارههاي شرعي، علاوه بر رعايت اصول معناشناسي ادبي، نيازمند به كاربستن قواعد اصول فقه نيز است كه فقهاي مسلمان هماره بدان توجه داشتند. شيخ بهايي در مستند ساختن و اتقانِ منطقي بخشيدن به آراي خود از دادههاي دانش اصول فقه در كشف معناي نهايي گزارههاي ديني، بهره برده، و به سان اصولي زبَردستي، بر ستيغ فقاهت درخشيده است. اينك دو نمونه را ياد ميكنيم:
1.. همان،ص۲۴۵.
2.. همان.
3.. همان ص۳۴۱.
4.. همان، ص۳۳۴- ۳۳۹.
5.. همان، ص۳۰۷. نيز مراد از «الفقيه» را در روايت صاحب الامر( دانسته است.
6.. همان، ص۳۴۹.
7.. همان، ص۱۸۸.
8.. ر.ک: همان، ص۱۰۶، ص۱۰۹، ص۱۹۲، ص۲۰۸ و ص۳۵۴.