با اين مقدمه کوتاه، روش ميگردد که فايده ديگر پرداختن به روايات اهلسنّت و توجه به آنها، مشخص ساختن جهت صدور برخي روايات است که از صدور حديث به سبب تقيه ميتوان به عنوان نمونه بارز آن اشاره کرد. به عنوان نمونه، در تفسير العياشي آمده است که آيه وصيت ۱ با آيه مواريث ۲ نسخ شده است. ۳ فيض کاشاني مينويسد که برخي اين روايت را به سبب موافقت با ديدگاه عامه و مخالفت با قرآن و سنّت بر تقيه حمل کردهاند. ۴
نمونه ديگر، مطلبي است که صاحب تفسير الصراط المستقيم مطرح ميسازد. او پس از نقل رواياتي در فضيلت قرائت قرآن با صداي خوش و دلنشين، بحثي را ذيل حرمت غنا مطرح ساخته و مينويسد که اين موضوع از ضروريات مذهب تشيع بوده و مورد اتفاق تمام مذاهب اسلامي است. وي ادامه ميدهد که آن دسته روايات شيعه که متوهم اباحه است، قطعاً بر تقيه حمل ميشود؛ چرا که انديشمندان گذشته و حال شيعه به حرمت آن معتقد هستند. ۵ هم ايشان روايت ديگري را به نقل از حميري از امام کاظم علیه السلام ۶ نقل و احتمالات متعددي را در معناي آن ذکر کرده و در نهايت، معتقد است که اين حديث به سبب تمايل فراوان زمامداران اموي و عباسي به انجام آن و موافقت با فتواي فقهاي ايشان بر تقيه حمل ميشود. ۷
در حديثي آمده است که محمد بن مسلم گويد از امام باقر علیه السلام درباره مردي سؤال کردم که قرائت نماز را شروع ميکند، آيا لازم است که (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ( را بخواند؟ امام در پاسخ، قرائت «بسملة» را لازم و در رکعت نخست کافي دانسته است:
نعم، إذا افتتح الصلاة، فليقلها في أول ما يفتتح ثم يکفيه ما بعد ذلک. ۸
برخي همچون شيخ طوسي، شيخ حسن، محقق بحراني، سيد حسين بروجردي و سيد مصطفي خميني اين روايت را حمل بر تقيه دانستهاند. ۹
نمونه ديگر، برخي مفسّران شيعي، ذيل آيه (وَ لا تَشْتَرُوا بِآياتِي ثَمَناً قَلِيلًا( ، ۱۰ ضمن ردّ ديدگاه کساني که با استناد به اين آيه ممنوعيت اخذ اجرت بر آموزش قرآن کريم را عنوان داشتهاند، صدور احاديث دال بر اين ممنوعيت را از جهت تقيه دانستهاند. ۱۱
1.. سوره بقره، آيه ۱۸۰.
2.. سوره نساء، آيه ۱۱.
3.. تفسير العياشي، ج۱، ص۷۷، ح ۱۶۷.
4.. تفسير الصافي، ج۱، ص۲۱۷.
5.. تفسير الصراط المستقيم، ج۲، ص۳۵۹ و ۳۶۰.
6.. آن حديث چنين است: «عبدالله بن الحسن، عن جده علي بن جعفر، عن أخيه موسى بن جعفر(، قال: سألته عن الغناء، هل يصلح في الفطر والأضحى والفرح؟ قال(: لا بأس به ما لم يعص به» (وسائل الشيعة، ج۱۷، ص۱۲۲، ح ۲۲۱۴۸).
7.. تفسير الصراط المستقيم، ج۲، ص۳۶۵ و ۳۶۶.
8.. تهذيب الأحکام، ج۲، ص۶۹،ح ۲۵۰.
9.. ر.ك: الإستبصار، ج۱، ص۳۱۲ و ۳۱۳؛ منتقي الجمان، ج۲، ص۱۲؛ الحدائق الناضرة، ج۸، ص۱۰۹؛ تفسير الصراط المستقيم، ج۳، ص۱۰۳؛ تفسير القرآن الکريم، ج۱، ص۵۳.
10.. سوره بقره، آيه ۴۱.
11.. تفسير القرآن الکريم، ج۵، ص۵۵۴ و ۵۵۵؛ تفسير الصراط المستقيم، ج۵، ۴۷۸. نمونههاي ديگر: همان، ج۳، ص۸، ۷۳۵ و ۷۳۶؛ ج۵، ص۱۴۳ و ۱۴۴، ۴۷۸؛ مسالك الافهام الي آيات الاحكام، ج ۱، ص۴۶، ۳۴۴ و ج۲، ص۸۴ و ج۳، ص۲۸۴، ۳۰۳، ۳۲۶، ۳۲۷ و ج۴، ص۱۱۶، ۱۴۸، ۱۷۷؛ الميزان، ج۱۹، ص۷۵ و ۷۶؛ زبدة البيان ، ص۱۷ و ۶۰۲؛ كنز العرفان، ج۲، ص۱۸۶؛ الوجيز في تفسير القرآن العزيز، ج۱، ص۱۶۷.