در منابع حديثي شيعه گونهاي ديگر از روايات را ميتوان يافت که در آنها راوي از امام درباره حديث مروي از طرق اهلسنّت پرسش ميکند. امام نيز بر صحت آن تصريح کرده و يا آن را شرح مينمايد؛ به عنوان نمونه، معمر بن يحيي بسام از امام باقر علیه السلام درباره صحت روايات اهلسنّت از امام علی علیه السلام سؤال ميکند. موضوع اين قبيل روايات، اموري است که امام علیه السلام به بيان حکم نپرداخته و تنها فرزندان خود را از انجام آن نهي کرده است. امام باقر علیه السلام ضمن پذيرش صحت اين مرويات به توجيه و تفسير آنها ميپردازد. ۱
نمونه ديگر، حديثي از زراره است. عياشي به نقل از او مينويسد که با ينت چند از شيعيان به محضر امام صادق علیه السلام نامهاي نگاشته و از آن حضرت درباره معناي حديثي از پيامبر صلی الله علیه و آله، به نقل از عامه مردم، كه فرمود: «أنه من أشرک بالله فقد وجبت له النار، و من لم يشرک بالله فقد وجبت له الجنة» ، پرسش کرديم. آن حضرت در پاسخ فرمود:
اما مقصود از «کسي که به خدا شرک ورزد»، شرک آشکار است، و اين همان سخن خداست که: (مَن يُشْرِكْ بِاللّـهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّـهُ عَلَيْهِ الْـجَنَّةَ(، ۲ و اما مقصود از «کسي که به خدا شرک نورزد، بهشت بر او واجب است»، آن است که «ها هنا النظر، هو من لم يعص الله». ۳
حديث فوق را امام صادق علیه السلام نه تنها رد نکرده، بلکه به شرح و توضيح آن پرداخته است. از اين رو، ميتوان گفت که عدم رد آن از سوي امام علیه السلام دليل صحت روايت است. ۴ اين گونه روايات وجود احاديث صحيح نقل شده از پيامبر صلی الله علیه و آله را نزد اهلسنّت تقويت کرده و پذيرفته است.
اين نکته را نبايد از ذهن دور داشت که مراجعه به منابع اهلسنّت، در نقل روايات ايشان، نه به معناي وجود ضعفها و کاستيهايي در روايات تفسيري شيعه است، بلکه، چنان كه در ادامه خواهد آمد، استفاده از احاديث مروي از طريق اهلسنّت در فهم بهتر آيات و همچنين روايات تفسيري شيعه کارآمد است. حال، در اينجا فوايد و کارکردهاي نقل روايات اهلسنّت در تفاسير شيعه خواهد آمد.
البته لازم به ذکر است که برخي از اين فوايد عام بوده و گسترهاي جز تفسير را نيز در برميگيرد؛ چنان كه برخي ديگر تنها به حوزه تفسير و روايات تفسيري اختصاص دارد.
1.. معمر بن يحيى بن بسام روايت کند: ما از امام ابوجعفر( درباره امورى پرسش کرديم که مردم درباره آنها از اميرالمؤمنين روايت مى کنند، که مردم را نه به آنها امر کرد و نه نهى؛ نه آن امور را براى مردم حلال کرد و نه حرام، بلکه حکم آنها را تنها براى خودش و فرزندانش معين نمود. پرسيديم: آيا اين روايت ها درست است؟ اگر درست است، اين عمل علی علیه السلام چه توجيهى دارد؟ حضرت فرمود: توجيهش اين است که آيه اى آنها را حلال کرده و آيه اى ديگر حرامش ساخته است. عرضه داشتيم: آيا آيه اول منسوخ و آيه دوم ناسخ است، و يا هر دو آيه محکماند، و مى توان به هر دو عمل کرد؟ امام فرمود: همين که فرمود من و اهل بيتم چنين کارى را نمى کنيم، سؤال شما را پاسخ است. پرسيديم: چرا صريحاً حکم مسأله را بيان نفرمود؟ امام ابى جعفر( فرمود: ترسيد مردم او را اطاعت نکنند. آرى، اگر زمام امور به دست امير المؤمنين افتاده بود، همه احکام کتاب الله را پياده مى کرد، و همه حق را به کرسى مى نشاند (تهذيب الأحکام، ج۷، ص۴۶۳، ح ۱۸۵۶؛ الكافي، ج۵، ص۵۵۶، ح ۸).
2.. «هر کس به خدا شرک آوَرَد، قطعاً خدا بهشت را بر او حرام ساخته » (سوره مائده: آيه ۷۲).
3.. تفسير العياشي، ج۱، ص۳۳۵، ح ۱۵۸.
4.. براي نمونه ديگر از اين دست، ر.ك: الكافي، ج۲، ص۵۴، ح ۲.