علوم حديث 15 - صفحه 131

رساله در تفسير حديثى كه از حضرت رسول ـ صلى اللّه عليه وآله ـ منقول است

۰.عن أبى زُرين العقيلى, قال قلتُ:«يا رسول اللّه! أين كانَ رَبُنا قبلَ أنْ يَخلُقَ الْخَلْقَ؟», قال ـ صلى اللّه عليه و آله ـ: «كان فى غماء ما تحته هواء و ما فوقه هواء». صدق رسول اللّه. ۱

۰.ييعنى منقول است از ابى زُرين العقيلى كه گفته است كه گفتم: «يا رسول اللّه! كجا بود پروردگار ما پيش از آن كه خلق كند خلق را؟». آن حضرت جواب فرمود كه: «در ابر نازكى بود كه در زير او هوا بود و روى او هوا بود». راست گفته رسول خدا(ص).

صدور اين كلمه جامعه از مشكات نبوّت, به صحّت پيوسته است; امّا معنى آن به حسب ظاهر, خالى از اشكال نيست; زيرا كه كلمه «أينَ» كه در كلام سائل واقع شده, در لغت عرب, موضوع است از براى سؤال از مكان; و ايضاً «غماء» كه در جواب آن مندرج است, در همين لغت, عبارت از سَحابى است رقيق و آن از مقوله جسم است و حالّ در جسم, جسم مى باشد يا جسمانى; و   ايضاً تقييد سؤال به «قَبلَ أنْ يَخْلُقَ» در خلق است و آن, موهم حلول مى شود و هو سبحانه تعالى از جميع ذلك, علوّاً كبيراً.
و شرح آن حديث بر وجهى كه شبهه مرتفع شود و اشكالْ مرتفع گردد, چنان كه از سخنان كُبَراى دين و كلمات عُظَماى اهل يقين مفهوم مى شود, مبنى بر مقدمه اى است و آن, آن است كه حضرت حقّ ـ سبحانه و تعالى ـ را من حيث توجّه الى عالم الظهور, مراتب و تنزّلات است و حضرت مرتبه اولى, تعيّنى است كلّيِ حملى, شامل جميع تعيّنات ازليه و ابديّه و جامع جميع حقايق الهيه و كونيّه; امّا نيست تفصيل و امتياز بعضى از بعضى و اين را تعيّن اولى گويند و فوق آن لاتعيّن و اطلاق است.
و مرتبه ثانيه, تفصيل و تمييز مرتبه اولى است و آن مرتبه را تعيّن ثانى خوانند و در اين مرتبه, حقايق الهى و كونى از يكديگر ممتازند. حقايق الهى را وحدتى است حقيقى و كثرتى نسبى, و حقايق كونى را به عكس آن, كثرتى حقيقى و وحدتى نسبى; و در اين دو مرتبه, حقايق كونيه را اصلاً وجود خارجى […] نيست و متعدّد و متميّز نيستند, به تعدّد و تميّز خارجى.
مرتبه ثالثه, عالم ارواح مجرّده بسيطه است كه ادراك آن متصّور نيست, جز قوّت عقليه را به مشاهده آثار و احكام آن.
مرتبه رابعه, عالم مثال است كه آلت ادراك آن, خيال است.
مرتبه خامسه, عالم حسّ و شهادت است كه مُدرك مى شود به حواس ظاهرى.
مرتبه سادسه احديّت, جمع جميع مراتب است و آن, مرتبه انسان كامل است.
و چون هر يك از اين مراتب به منزله محلّى و مكانى است مر حقيقت مطلقه را, پس بر سبيل تشبيه و مَجاز, به كلمه «أين», از آن, سؤال توان كرد و چون آن سؤال, تقييد يابد به «قبل أن يخلق», مقصود از آن مرتبه اى تواند بود از مراتب الهيّه كه مقدّم باشد به تقدّم ذاتى به مراتب خلقيه; امّا تقدّمى بى واسطه; و شك نيست كه آن مرتبه تعيّن ثانى است,   چنان كه مذكور شد.
و مراد به «غماء» كه در جواب سؤال واقع شده است, آن مرتبه است, نه معنى متعلّق لغوى و لهذا, هوا را كه از لوازم آن است, از فوق و تحت آن, نفى فرموده و متناسب بين المعنيين, آن است كه همچنان كه سحابِ رقيق, حاجب و ساتر آفتاب نمى شود, همچنين كثرت حقايق الهى و كونى در اين مرتبه, ساتر وحدت حقيقى نمى شود; زيرا كه كثرت حقايق الهى, نسبى است, نه حقيقى و كثرت حقايق كونى ـ اگرچه حقيقت است; اما ـ علم عينى است, نه خارجى شهادى, به خلافِ مراتب خلقيه كه كثرت آن, هم حقيقى است و هم خارجى شهادى و از بعضى مواضع اطلاقات اين طايفه, چنان معلوم مى شود كه مرتبه غمائيت را عبارت از مرتبه اولى داشته اند و آن به حسب ظاهر, موافق حديث نبوى نمى نمايد, مگر آنكه خلق را كه در حديث وارد شده, به معنى «تقدير» دارند, نه «ايجاد». مراد به آن, تعيين هريك از حقايق و ماهيات باشد, بر قدرى مخصوص و اندازه معيّن از استعداد و قابليت; و شكّ نيست كه اين معنى در مرتبه ثانيه است و مرتبه مقدّم بر آن, اولى و هو ـ سبحانه و تعالى ـ أجلّ و أعلى.
واللّه أعلم بالصواب واليه المرجع والمآب.

1. سنن ابن ماجة, ج۱, ص۶۴ـ۶۵ (باب ۱۳, ح۱۸۲); مسنـد ابـن حنـبـل, ج۴, ص۱۱.

صفحه از 236