93
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام2

۹۶۲.الإرشاد : عمر بن سعد ، ندا داد : اى ذُوَيد ! پرچمت را نزديك بياور .
او نيز آورد. سپس عمر ، تيرى در چلّه كمانش نهاد و پرتاب نمود و گفت: گواه باشيد كه من ، نخستين تير را انداختم .
سپس ، دو لشكر به هم تيراندازى كردند و به نبرد تن به تن برخاستند و يَسار ، غلام زياد بن ابى سفيان ، به ميدان در آمد و عبد اللَّه بن عُمَير هم به سوى او بيرون آمد . يَسار گفت: تو كيستى ؟
او خود را معرّفى كرد . امّا يَسار گفت : تو را نمى‏شناسم . بايد زُهَير بن قَين يا حبيب بن مُظاهر ، به نبرد من بيايند .
عبد اللَّه بن عُمَير به او گفت: اى پسر زن بدكاره ! به نبرد با مردم عادى ، رغبتى ندارى ؟
سپس بر او يورش بُرد و با شمشيرش ، او را زد تا از پاى در آمد. در همان هنگام كه به زدن او مشغول بود ، سالم، غلام عبيد اللَّه بن زياد ، به او يورش بُرد. بر عبد اللَّه بن عُمَير ، بانگ زدند كه : «غلام ، به تو رسيد !» ؛ امّا عبد اللَّه ، متوجّه نشد تا آن كه سالم بر سرش رسيد و بى درنگ ، ضربتى به او زد كه ابن عُمَير با كف دست چپش ، خود را از آن حفظ كرد ؛ امّا انگشتان دستش پريد. سپس بر او حمله كرد و او را زد تا كُشته شد . آن گاه ، پيش آمد، در حالى كه هر دو را كُشته بود و چنين رَجَز مى‏خواند:

اگر مرا نمى‏شناسيد، من پسر كلبممن مردى نيرومند و تيزْزبانم‏
و به گاه سختى ، ناتوان نيستم .۱

1.نادى‏ عُمَرُ بنُ سَعدٍ : يا ذُوَيدُ أدنِ رايَتَكَ ، فَأَدناها ، ثُمَّ وَضَعَ سَهمَهُ في كَبِدِ قَوسِهِ ثُمَّ رَمى‏ ، وقالَ : اِشهَدوا أنّي أوَّلُ مَن رَمى‏ ، ثُمَّ ارتَمَى النّاسُ وتَبارَزوا ، فَبَرَزَ يَسارٌ مَولى‏ زِيادِ بنِ أبي سُفيانَ ، وبَرَزَ إلَيهِ عَبدُ اللَّهِ بنُ عُمَيرٍ ، فَقالَ لَهُ يَسارٌ : مَن أنتَ ؟ فَانتَسَبَ لَهُ ، فَقالَ: لَستُ أعرِفُكَ ، لِيَخرُج إلَيَّ زُهَيرُ بنُ القَينِ أو حَبيبُ بنُ مُظاهِرٍ . فَقالَ لَهُ عَبدُ اللَّهِ بنُ عُمَيرٍ : يَابنَ الفاعِلَةِ ، وبِكَ رَغبَةٌ عَن مُبارَزَةِ أحَدٍ مِنَ النّاسِ ؟ ! ثُمَّ شَدَّ عَلَيهِ فَضَرَبَهُ بِسَيفِهِ حَتّى‏ بَرَدَ ، فَإِنَّهُ لَمُشتَغِلٌ بِضَربِهِ إذ شَدَّ عَلَيهِ سالِمٌ مَولى‏ عُبَيدِ اللَّهِ بنِ زِيادٍ ، فَصاحوا بِهِ : قَد رَهِقَكَ العَبدُ ، فَلَم يُشعِر حَتّى‏ غَشِيَهُ فَبَدَرَهُ ضَربَةً اتَّقاهَا ابنُ عُمَيرٍ بِكَفِّهِ اليُسرى‏ فَأَطارَت أصابِعَ كَفِّهِ ، ثُمَّ شَدَّ عَلَيهِ فَضَرَبِهُ حَتّى‏ قَتَلَهُ ، وأقبَلَ وقَد قَتَلَهُما جَميعاً وهُوَ يَرتَجِزُ ، ويَقولُ : إن تُنكِروني فَأَنَا ابنُ كَلبِ‏ إنِّي امرُؤٌ ذو مِرَّةٍ وعَضبِ‏ولَستُ بِالخَوّارِ عِندَ النَّكبِ‏(الإرشاد : ج ۲ ص ۱۰۱ ، إعلام الورى : ج ۱ ص ۴۶۱) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام2
92

۹۶۱.أنساب الأشراف : يَسار ، غلام زياد و سالم، غلام ابن زياد ، به ميدان آمدند و ياران حسين عليه السلام را به نبرد تن به تن ، فرا خواندند. عبد اللَّه بن عُمَير كَلْبى گفت : اى ابا عبد اللَّه! خدا ، رحمتت كند ! به من اجازه بده براى مبارزه با آن دو به ميدان بروم .
پس مردى گندمگون ، قدبلند ، با دستانى سِتَبر و چهارشانه (عبد اللَّه) ، به ميدان آمد و بر آن دو ، يورش بُرد و هر دو را كُشت ، در حالى كه مى‏گفت :

اگر مرا نمى‏شناسيد، من پسر كَلْبم‏خاندانم ميان كُلَيب مرا بس باشند، بس !
من ، مردى نيرومند و خويش و قوم دار هستم‏و به گاه سختى، ناتوان نيستم .
من به تو قول مى‏دهم - اى امّ وَهْب -كه با نيزه و شمشير ، بر آنان ، ضربه مى‏زنم ؛
ضربه جوانِ مؤمن به خداوند .
همسرش ، نزد او آمد و گفت: پدر و مادرم ، فدايت باد ! به دفاع از حسين، فرزند محمّد صلى اللَّه عليه و آله ، نبرد كن .
عبد اللَّه نيز پيش آمد و او را به سوى زنان ، باز گردانْد ... .
شمر ، به جناح چپ [ لشكر حسين عليه السلام ] حمله كرد ؛ ولى آنان در برابرش ايستادگى و با او زد و خورد كردند. او يارانش را صدا كرد و از هر سو به حسين عليه السلام و يارانش ، يورش بُرد . عبد اللَّه بن عُمَير كَلْبى ، كشته شد و همسرش بر بالاى سرش مى‏گريست كه شمر ، به يكى از غلامانش به نام رستم، فرمان داد و او نيز با عمود، بر سرِ آن زن زد و سرش را شكست كه همان جا در گذشت.۱

1.خَرَجَ يَسارٌ مَولى‏ زِيادٍ وسالِمٌ مَولَى ابنِ زِيادٍ فَدَعَوا إلَى المُبارَزَةِ ، فَقالَ عَبدُ اللَّهِ بنُ عُمَيرٍ الكَلبِيُّ : أبا عَبدِ اللَّهِ - رَحِمَكَ اللَّهُ - ائذَن لي أخرُج إلَيهِما ، فَخَرَجَ رَجُلٌ آدَمُ طُوالٌ شَديدُ السّاعِدَينِ بَعيدُ ما بَينَ المَنكِبَينِ ، فَشَدَّ عَلَيهِما فَقَتَلَهُما ، وهُوَ يَقولُ : إن تُنكِروني فَأَنَا ابنُ كَلبِ‏ حَسبي بَيتي في كُلَيبٍ حَسبي‏إنِّي امرُؤٌ ذو مِرَّةٍ وعَصبِ‏ ولَستُ بِالخَوّارِ عِندَ النَّكبِ‏إنّي زَعيمٌ لَكِ اُمَّ وَهبِ‏ بِالطَّعنِ فيهِم مُقدِماً وَالضَّربِ‏ضَربِ غُلامٍ مُؤمِنٍ بِالرَّبِ‏ فَأَقبَلَت إلَيهِ امرَأَتُهُ فَقالَت : قاتِل بِأَبي أنتَ واُمّي عَنِ الحُسَينِ ذُرِّيَّةِ مُحَمَّدٍ صلى اللَّه عليه و آله . فَأَقبَلَ يَرُدُّها نَحوَ النِّساءِ ... . وحَمَلَ شِمرٌ فِي المَيسَرَةِ فَثَبَتوا لَهُ وطاعَنوهُ ، ونادى‏ أصحابَهُ فَحَمَلَ عَلَى الحُسَينِ عليه السلام وأصحابِهِ مِن كُلِّ جانِبٍ ، وقُتِلَ عَبدُ اللَّهِ بنُ عُمَيرٍ الكَلبِيُّ ، فَجَعَلَتِ امرَأَتُهُ تَبكي عِندَ رَأسِهِ ، فَأَمَرَ شِمرٌ غُلاماً لَهُ يُقالُ لَهُ رُستَمُ ، فَضَرَبَ رَأسَها بِعَمودٍ حَتّى‏ شَدَخَهُ فَماتَت مَكانَها (أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۳۹۸ - ۴۰۱) .

  • نام منبع :
    شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام2
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏شهرى، با همکارى: سیّد محمود طباطبایى نژاد و سیّد روح اللّٰه سیّدطبایى
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 119158
صفحه از 992
پرینت  ارسال به