۲۰۶۵.كامل الزيارات - به نقل از صفوان جمّال - : در راه مدينه ، عازم مكّه بوديم كه از امام صادق عليه السلام پرسيدم و گفتم: اى پسر پيامبر خدا ! چه شده كه تو را گرفته و اندوهگين و شكسته مىبينم؟
فرمود: «اگر آنچه را من شنيدم، تو هم مىشنيدى، تو را از سؤال كردن از من باز مىداشت».
گفتم : چه شنيدى؟
فرمود: «نفرين و ناله فرشتگان را به درگاه خداى عزّوجلّ بر كُشندگان امير مؤمنان عليه السلام و حسين عليه السلام و نوحهسرايى جِنّيان و گريه فرشتگانِ پيرامون او و بىتابى زياد آنها را . با اين وصف، براى چه كسى غذا يا آب يا خواب ، گوارا مىشود؟» .۱
۲۰۶۶.كامل الزيارات - به نقل از ابو بصير - : در محضر امام صادق عليه السلام بودم و با ايشان صحبت مىكردم كه پسر ايشان بر ايشان وارد شد . امام عليه السلام به او فرمود : «آفرين!» و او را به خودش چسباند و بوسيد و فرمود: «خدا كوچك كند كسانى را كه شما را كوچك مىكنند و از كسانى كه در حقّ شما جنايت مىكنند، انتقام بكشد و كسانى را كه شما را بىپناه مىگذارند، بىپناه بگذارد و خدا لعنت كند كسى را كه شما را كشت ! و البته خدا، ولى و نگهدار و ياور شماست. به راستى كه گريه زنان و پيامبران و صدّيقان و گواهان و فرشتگان آسمان ، طولانى شد» .
آن گاه ، امام عليه السلام گريست و فرمود: «اى ابو بصير ! وقتى به فرزندان حسين عليه السلام كه به نزدم مىآيند ، نگاه مىكنم، به خاطر اتّفاقى كه براى پدرشان و خودشان افتاده، حالى به من دست مىدهد كه نمىتوانم خودم را مهار كنم» .۲
ر. ك : ص ۸۱۵ (فصل دوم / به ياد مصيبت امام حسين عليه السلام بودن ، در هنگام آشاميدن آب) و ص ۸۱۸ (يادكرد مصيبتهاى امام حسين عليه السلام در محضر امام صادق عليه السلام) .
1.سَأَلتُهُ في طَريقِ المَدينَةِ ونَحنُ نُريدُ مَكَّةَ ، فَقُلتُ : يَابنَ رَسولِ اللَّهِ ! ما لي أراكَ كَئيباً حَزيناً مُنكَسِراً؟
فَقالَ : لَوتَسمَعُ ما أسمَعُ لَشَغَلَكَ عَن مَسأَلَتي ، قُلتُ : فَمَا الَّذي تَسمَعُ؟
قالَ : اِبتِهالَ المَلائِكَةِ إلَى اللَّهِ عزّوجلّ عَلى قَتَلَةِ أميرِ المُؤمِنينَ وقَتَلَةِ الحُسَينِ عليهما السلام ، ونوحَ الجِنِّ وبُكاءَ المَلائِكَةِ الَّذينَ حَولَهُ وشِدَّةَ جَزَعِهِم ، فَمَن يَتَهَنَّأُ مَعَ هذا بِطَعامٍ أو بِشَرابٍ أو نَومٍ؟ (كامل الزيارات : ص ۱۸۷ ح ۲۶۳ و ص ۴۹۵ ح ۷۶۷ ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۲۲۶ ح ۱۹) .
2.كُنتُ عِندَ أبي عَبدِ اللَّهِ عليه السلام اُحَدِّثُهُ ، فَدَخَلَ عَلَيهِ ابنُهُ ، فَقالَ لَهُ : مَرحَباً ! وضَمَّهُ وقَبَّلَهُ ، وقالَ : حَقَّرَ اللَّهُ مَن حَقَّرَكُم ، وَانتَقَمَ مِمَّن وَتَرَكُم، وخَذَلَ اللَّهُ مَن خَذَلَكُم ، ولَعَنَ اللَّهُ مَن قَتَلَكُم ، وكانَ اللَّهُ لَكُم وَلِيّاً وحافِظاً وناصِراً .
فَقَد طالَ بُكاءُ النِّساءِ وبُكاءُ الأَنبِياءِ وَالصِّدّيقينَ وَالشُّهَداءِ ومَلائِكَةِ السَّماءِ .
ثُمَّ بَكى وقالَ : يا أبا بَصيرٍ ! إذا نَظَرتُ إلى وُلدِ الحُسَينِ عليه السلام أتاني ما لا أملِكُهُ بِما أتى إلى أبيهِم وإلَيهِم (كامل الزيارات : ص ۱۶۹ ح ۲۲۰ ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۲۰۸ ح ۱۴) .