پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله رسيد ، در حالى كه از چشمان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله، اشك جارى بود. فاطمه عليها السلام پرسيد: چه شده است؟
پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: «جبرئيل به من خبر داد كه امّت من ، حسين را مىكُشند!» .
فاطمه عليها السلام آه و ناله سر داد و اين برايش گران آمد . آن گاه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله به فاطمه عليها السلام خبر داد كه فرزندانش ، حاكم مىشوند و اين ، فاطمه عليها السلام را خوش آمد و آرام شد.۱
۲۰۲۳.الإرشاد - به نقل از امّ سلمه - : روزى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نشسته بود و حسين عليه السلام در دامنش بود كه از چشمانش اشك ، جارى شد . به ايشان گفتم : اى پيامبر خدا ! چه شده است كه تو را گريان مىبينم - فدايت گردم - ؟
فرمود: «جبرئيل ، مرا به پسرم حسين ، دلدارى داد و خبر داد كه طايفهاى از امّتم ، او را مىكشند . خداوند ، شفاعت مرا نصيب آنها نكند!» .۲
۲۰۲۴.الأمالى ، صدوق - به نقل از ابن عبّاس - : على عليه السلام به پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله گفت : اى پيامبر خدا ! آيا عقيل را دوست دارى؟
فرمود: «آرى، به خدا . من به او ، دو علاقه دارم : علاقهاى به خاطر خودش و علاقهاى به خاطر علاقهمندى ابو طالب به او ! پسر او (مسلم) در راه دوستىِ پسر تو كشته مىشود و چشمان مؤمنان ، بر او اشك مىريزند و فرشتگان مقرّب ، بر او درود مىفرستند» .
آن گاه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله گريست تا جايى كه اشكش جارى شد و سپس فرمود: «به خدا شِكوه مىكنم از آنچه پس از من ، به نسل من مىرسد!» .۳
۲۰۲۵.المستدرك على الصحيحين - به نقل از عبد اللَّه بن مسعود - : خدمت پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله آمديم و ايشان ،
1.دَخَلَت فاطِمَةُ عليها السلام عَلى رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله وعَيناهُ تَدمَعُ ، فَسَأَلَتهُ : ما لَكَ؟
فَقالَ إنَّ جَبرَئيلَ عليه السلام أخبَرَني أنَّ اُمَّتي تَقتُلُ حُسَيناً ، فَجَزِعَت وشَقَّ عَلَيها ، فَأَخبَرَها بِمَن يَملِكُ مِن وُلدِها ، فَطابَت نَفسُها وسَكَنَت (كامل الزيارات : ص ۱۲۵ ح ۱۳۹ ، بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۲۳۳ ح ۱۹) .
2.بَينا رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله ذاتَ يَومٍ جالِسٌ وَالحُسَينُ عليه السلام جالِسٌ في حِجرِهِ ، إذ هَمَلَت عَيناهُ بِالدُّموعِ ، فَقُلتُ لَهُ : يا رَسولَ اللَّهِ ، ما لي أراكَ تَبكي جُعِلتُ فِداكَ ؟ فَقالَ : جاءَني جَبرَئيلُ عليه السلام فَعَزّاني بِابنِيَ الحُسَينِ ، وأخبَرَني أنَّ طائِفَةً مِن اُمَّتي تَقتُلُهُ، لا أنالَهُمُ اللَّهُ شَفاعَتي (الإرشاد : ج ۲ ص ۱۳۰ ، كشف الغمّة : ج ۲ ص ۲۱۹) .
3.قالَ عَلِيٌّ عليه السلام لِرَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله : يا رَسولَ اللَّهِ ، إنَّكَ لَتُحِبُّ عَقيلاً؟ قالَ : إي وَاللَّهِ ، إنّي لَاُحِبُّهُ حُبَّينِ ، حُبّاً لَهُ ، وحُبّاً لِحُبِّ أبي طالِبٍ لَهُ ، وإنَّ وَلَدَهُ لَمَقتولٌ في مَحَبَّةِ وَلَدِكَ ، فَتَدمَعُ عَلَيهِ عُيونُ المُؤمِنينَ ، وتُصَلّي عَلَيهِ المَلائِكَةُ المُقَرَّبونَ .
ثُمَّ بَكى رَسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله حَتّى جَرَت دُموعُهُ عَلى صَدرِهِ ، ثُمَّ قالَ : إلَى اللَّهِ أشكو ما تَلقى عِترَتي مِن بَعدي (الأمالى ، صدوق : ص ۱۹۱ ح ۲۰۰ ، بحار الأنوار : ج ۴۴ ص ۲۸۷ ح ۲۷) .