ايشان مىآيند و نيز زنانى كه شيون سر مىدهند، و اين ، در نيمه شعبان است . پس در ميان آنان، قارىاى قرآن مىخواند و قصّهگويى ، ماجراى كربلا را مىگويد و عدّهاى، ناله سر مىدهند، و برخى مرثيهسرايى مىكنند» .
به ايشان گفتم : فدايت گردم ! آرى . برخى از چيزهايى كه گفتى ، شاهد بودهام.
فرمود: «ستايش ، خدايى راست كه در ميان مردم ، كسانى را قرار داد كه به سوى ما مىآيند و ما را مىستايند و برايمان مرثيهسرايى مىكنند، و نيز كسانى را از خويشان ما و غير خويشان ما قرار داد كه به دشمنان ما طعنه مىزنند و آنان را باطل مىدانند و كارشان را زشت مىشمارند!» .۱
۱۹۲۴.الكافى - به نقل از معاوية بن وَهْب - : از امام صادق عليه السلام اجازه ورود خواستم . به من گفته شد: وارد شو.
من وارد شدم و ديدم كه ايشان در حال نماز گزاردن در جايگاه نمازش در خانهاش است. نشستم تا نمازش را به پايان رساند . شنيدم كه با پروردگارش چنين راز و نياز مىگفت: «اى آن كه ما را بر كرامت و وصايت، مخصوص گردانيدى و به ما وعده شفاعت دادى و علمِ گذشته و آينده را به ما عطا فرمودى و دلهاى مردم را به سوى ما، متمايل نمودى! مرا بيامرز، و نيز برادرانم و زائران قبر ابا عبد اللَّه الحسين عليه السلام را كه مالشان را هزينه كردهاند، و تنشان را به حركت در آوردهاند ، به جهت علاقهمندى به احسان ما و اميد به آنچه در صِله ما نزد توست، و شادمانىاى كه به پيامبرت - كه درودهاى تو بر او و خاندانش باد - دادند، و به جهت پاسخ گفتن به فرمان ما و نيز غيظى كه به دشمنانمان وارد كردند و با آن ، طالب خشنودى تو بودند .
پس ، از جانب ما رضوان را به آنان پاداش ده و در شب و روز ، آنان را محافظت فرما و براى