۶ / ۲۲
عبد اللَّه بن حَوزه
هويت و حتّى نام دقيق وى و پدرش ، مشخّص نيست و منابع حديثى و تاريخى، از او با نامهاى متفاوت ياد كردهاند ؛ امّا از آن جا كه همه اين نامها ، گزارش يك جريان تاريخىاند ، معلوم مىشود كه مقصود همه آنها يكى است . ماجراى او چنين است كه آمد و جلوى امام حسين عليه السلام ايستاد و امام عليه السلام را صدا زد و بىادبانه گفت : [تو را ]به آتش ، بشارت باد ! امام عليه السلام از نام او پرسيدند و چون معلوم گشت كه نام او ابن حوزه است ، فرمود : «پروردگارا ! او را به سوى آتش بكشان» . در همين اثنا ، اسب او زمين خورد و سپس همين طور كه پاى او در ركاب بود ، اسب رم كرد و سر او را بهزمين كوبيد ، تا هلاك شد .۱
۱۸۷۴.تاريخ الطبرى - به نقل از ابو مخنف، از حسين ابو جعفر - : مردى از بنى تميم به نام عبد اللَّه بن حَوزه آمد و در برابر حسين عليه السلام ايستاد و گفت: اى حسين! اى حسين!
حسين عليه السلام فرمود: «چه مىخواهى؟» .
گفت: مژدهات باد به آتش!
فرمود: «هرگز ! من ، بر پروردگارِ مهربان و شفيعِ فرمانبردارى شده، وارد مىشوم. اين كيست؟» .
ياران حسين عليه السلام به ايشان گفتند: اين، ابن حَوزه است.
فرمود : «پروردگارا ! او را به سوى آتش بكشان» .
اسب ابن حَوزه، در نهر كوچكى ، سكندرى رفت و وى را در آن نهر انداخت ، در حالى كه پايش در ركاب ، گير كرده بود و سرش به زمين افتاده بود . اسب همچنان مىدويد و سرِ او را به هر سنگ و چوبى مىكوبيد تا اين كه مُرد .
امّا سُوَيد بن حَيّه، نظرش اين بود كه عبد اللَّه بن حوزه ، وقتى اسبش سكندرى رفت، پاى چپش در ركاب ماند و پاى راستش در هوا معلّق بود و اسب با همان وضع مىدويد و سر او را به هر سنگ و چوبى مىزد تا اين كه مُرد.۲