امين و مناسب است ، بفرست و با او سپاه و كمككارانى گسيل كن تا آنها را به مدينه ببرد.
آن گاه دستور داد كه زنان را وارد اتاقى جداگانه كنند و در اختيار آنها ، امكانات مورد نيازشان و برادرشان زين العابدين عليه السلام هم در همان اتاقى باشد كه آنها در آن اند .
زنان ، بيرون آمدند تا وارد خانه يزيد شدند و از خاندان معاويه، هيچ زنى نبود، مگر اين كه از آنها استقبال نمود و در حالى كه مىگريست ، بر حسين عليه السلام نوحهسرايى مىكرد. در آن جا سه روز عزادارى برپا كردند .۱
ر . ك : ص ۵۷۵ (بخش ششم / فصل هفتم / خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در زندان يزيد)
و ص ۵۸۴ (فصل هشتم / دادن اجازه عزادارى براى شهيدان) .
۳ / ۵
مادر ابن زياد
۱۷۶۳.الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة) - به نقل از مغيره - : مرجانه۲ به پسرش عبيد اللَّه بن زياد گفت: اى پليد! پسر پيامبر خدا را كشتى ؟! هرگز روى بهشت را نخواهى ديد.۳
۱۷۶۴.تاريخ الطبرى - به نقل از مغيره - : مرجانه به عبيد اللَّه - در آن زمانى كه حسين عليه السلام را كشت - گفت: واى بر تو! چه كار كردى؟! و چه عملى مرتكب شدى؟!۴
۳ / ۶
برادر ابن زياد
۱۷۶۵.تاريخ الطبرى - به نقل از عثمان بن زياد،۵ برادر عبيد اللَّه - : آرزو داشتم كه هيچ مردى از فرزندان زياد
1.قالَ يَزيدُ بنُ مُعاوِيَةَ : يا نُعمانَ بنَ بَشيرٍ ، جَهِّزهُم [أي عِيالَ الحُسَينِ عليه السلام] بِما يُصلِحُهُم ، وَابعَث مَعَهُم رَجُلاً مِن أهلِ الشّامِ أميناً صالِحاً ، وَابعَث مَعَهُ خَيلاً وأعواناً ، فَيَسيرَ بِهِم إلَى المَدينَةِ .
ثُمَّ أمَرَ بِالنِّسوَةِ أن يُنزَلنَ في دارٍ عَلى حِدَةٍ،مَعَهُنَّ ما يُصلِحُهُنَّ ، وأخوهُنَّ مَعَهُنَّ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام فِي الدّارِ الَّتي هُنَّ فيها.
قالَ: فَخَرَجنَ حَتّى دَخَلنَ دارَ يَزيدَ ، فَلَم تَبقَ مِن آلِ مُعاوِيَةَ امرَأَةٌ إلَّا استَقبَلَتهُنَّ تَبكي وتَنوحُ عَلَى الحُسَينِ عليه السلام ، فَأَقاموا عَلَيهِ المَناحَةَ ثَلاثاً (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۶۲ ، تاريخ دمشق : ج ۶۹ ص ۱۷۷) .
2.مرجانه ، مادر عبيد اللَّه بن زياد و همسر زياد بن ابيه است . گفته شده كه وى از شاهزادگان ايرانى بود كه اسير و به كنيزى گرفته شد.
3.قالَت مَرجانَةُ لِابنِها عُبَيدِ اللَّهِ بنِ زِيادٍ : يا خَبيثُ ! قَتَلتَ ابنَ رَسولِ اللَّهِ! لا تَرَى الجَنَّةَ أبَداً (الطبقات الكبرى / الطبقة الخامسة من الصحابة : ج ۱ ص ۵۰۰ ح ۴۶۱ ، تهذيب التهذيب : ج ۱ ص ۵۹۴) .
4.قالَت [مَرجانَةُ] لِعُبَيدِ اللَّهِ حينَ قَتَلَ الحُسَينَ عليه السلام : وَيلَكَ ماذا صَنَعتَ؟! وماذا رَكِبتَ؟! (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۸۴ ؛ الأمالى ، شجرى : ج ۱ ص ۱۶۴ ) .
5.عثمان بن زياد بن ابى سفيان، فردى است كه در منابع رجالى، از او ياد نشده ؛ امّا در منابع تاريخى آمده كه وى از سوى برادرش عبيد اللَّه، آن زمانى كه وى تصميم گرفت به كوفه برود، حاكم بصره شد.