۲ / ۶
شَبَث بن رِبعى۱
۱۷۵۲.تاريخ الطبرى - به نقل از زُبَيدى - : همواره مىديدند كه شَبَث بن رِبعى، از جنگ با حسين عليه السلام ، ناخشنود است. ابو زُهَير عَبْسى گفت: من در دوران امارت مُصعَب ، از شَبَث شنيدم كه مىگفت: خداوند به مردم اين شهر ، خير نمىدهد و آنان را شايسته پيشرفت نمىسازد . در شگفت نيستيد كه ما در كنار على بن ابى طالب عليه السلام و بعد از او، در كنار پسرش با خاندان ابو سفيان به مدّت پنج سال جنگيديم ؛ ولى بعد بر پسرش - كه بهترين فرد روى زمين بود - تاختيم و با او به همراه خاندان معاويه و پسر سميّه بدكاره جنگيديم ؟ گمراهى بر روى گمراهى!۲
۱۷۵۳.تاريخ الطبرى - به نقل از زُبَيدى ، در باره كشتههاى روز عاشورا - : شَبَث به برخى از اطرافيانش گفت: مادرتان به سوگتان بنشيند! با دست خود، خودتان را مىكُشيد و خودتان را رام ديگران مىكنيد و خوشحاليد كه شخصى همانند مسلم بن عوسَجه كشته شد ؟! بدانيد - سوگند به خدايى كه من تسليمش هستم - ، جايگاه مهمّى را براى او در ميان مسلمانان ديدهام! او در جنگ آذربايجان، شش نفر از مشركان را پيش از آن كه سپاه مسلمانان كاملاً برسند، كشت. آيا شما همانند او را مىكشيد و خوشحاليد ؟ !۳
1.ابو عبد القدّوس شَبَث بن رِبعى تميمى يربوعى كوفى، از شخصيتهاى بسيار بىثبات در تاريخ اسلام است . او اذانگوى سجّاح (مدّعى نبوّت) شد و سپس به اسلام باز گشت و از ياران امام على عليه السلام و از فرماندهان سپاه ايشان در جنگ صفّين بود. پس از ماجراى حكميت ، از خوارج و از فرماندهان سپاه آنان گرديد . بعد، از آنها هم جدا شد و در جنگ نهروان به سپاه امام عليه السلام پيوست. وى از نويسندگان نامه به امام حسين عليه السلام و درخواست كننده رفتن ايشان به كوفه بود ؛ ولى از مخالفان ايشان شد و با ايشان جنگيد . سپس در ركاب مختار از خونخواهان امام حسين عليه السلام شد و بعد، در قتل مختار، شركت كرد. وى در حدود سال ۷۰ يا ۸۰ ق ، در كوفه مرد.
2.ما زالوا يَرَونَ مِن شَبَثِ [ابنِ رِبعِيٍ] الكَراهَةَ لِقِتالِهِ [أي قِتالِ الحُسَينِ عليه السلام] ، قالَ : وقالَ أبو زُهَيرِ العَبسِيُّ : فَأَنَا سَمِعتُهُ في إمارَةِ مُصعَبٍ يَقولُ : لا يُعطِي اللَّهُ أهلَ هذَا المِصرِ خَيراً أبَداً ، ولا يُسَدِّدُهُم لِرُشدٍ ، ألا تَعجَبونَ أنّا قاتَلنا مَعَ عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ عليه السلام ومَعَ ابنِهِ مِن بَعدِهِ آلَ أبي سُفيانَ خَمسَ سِنينَ ، ثُمَّ عَدَونا عَلَى ابنِهِ - وهُوَ خَيرُ أهلِ الأَرضِ - نُقاتِلُهُ مَعَ آلِ مُعاوِيَةَ ، وَابنِ سُمَيَّةَ الزّانِيَةِ ، ضَلالٌ يا لَكَ مِن ضَلالٍ !!(تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۳۶ ، الكامل فى التاريخ : ج ۲ ص ۵۶۶)
3.قالَ شَبَثٌ لِبَعضِ مَن حَولَهُ مِن أصحابِهِ : ثَكِلَتكُم اُمَّهاتُكُم ، إنَّما تَقتُلونَ أنفُسَكُم بِأَيديكُم ، وتُذَلِّلونَ أنفُسَكُم لِغَيرِكُم ، تَفرَحونَ أن يُقتَلَ مِثلُ مُسلِمِ بنِ عَوسَجَةَ ! أما وَالَّذي أسلَمتُ لَهُ ، لَرُبَّ مَوقِفٍ لَهُ قَد رَأَيتُهُ فِي المُسلِمينَ كَريمٍ ! لَقَد رَأَيتُهُ يَومَ سَلَقِ آذَربيجانَ ، قَتَلَ سِتَّةً مِنَ المُشرِكينَ قَبلَ تَتامِّ خُيولِ المُسلِمينَ ، أفَيُقتَلُ مِنكُم مِثلُهُ وتَفرَحونَ ؟!(تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۳۶ ، أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۴۰۰ ) .