۱ / ۱۳
حسن بَصرى۱
۱۷۲۰.أنساب الأشراف - به نقل از ابو بكر هُذَلى - : حسن [بصرى]، آن گاه كه حسين عليه السلام كشته شد، چنان گريست كه پهلوهايش تكان مىخوردند . سپس گفت: چه خوار است امّتى كه در آن، پسر پدرى حرامزاده، پسر پيامبر امّت را بكُشد!۲
۱۷۲۱.تنبيه الغافلين: به حسن [بصرى] گفته شد: اى ابو سعيد! حسين بن على ، كشته شد .
او به حدّى گريست كه پهلوهايش تكان مىخوردند . آن گاه گفت: چه خوار است امّتى كه پسر پدرى بى نَسَب ، در آن، پسر پيامبرش را بِكُشد !
منظورش عبيد اللَّه بن زياد بود.۳
۱۷۲۲.تذكرة الخواصّ - به نقل از زُهْرى - : وقتى خبر كشته شدن حسين عليه السلام به حسن بصرى رسيد، به حدّى گريست كه گيجگاهش به لرزش در آمد . آن گاه گفت: چه خوار است امّتى كه پسر دخترِ پيامبرش را بكُشد! به خدا سوگند، سرِ حسين عليه السلام به بدنش باز گردانده مىشود و آن گاه ، جد و پدرش ، انتقام او را از ابن مرجانه مىگيرند.۴
۱۷۲۳.تاريخ دمشق - به نقل از حسن [ بَصرى] - : چشمم (/ چشمانم) همانند آن روز را نديده است كه سرِ حسين عليه السلام را در طَبَقى براى ابن زياد آوردند و او شروع به وَر رفتن با دندانهاى حسين عليه السلام كرد و مىگفت: زيبا و درخشان است! خَضاب كرده است!۵
1.ابو سعيد، حسن بن ابى الحسن يسار بصرى، همپيمان انصار بود . او دو سال مانده به پايان خلافت عمر، در مدينه زاده شد و از نامبردارترينِ تابعيان در فقه و حديث بود . او صاحب روايات بسيارى است و پيشواى بصريان بود. از فضل بن شادان، نقل است كه حسن بصرى، با هر گروهى، به همان گونه كه آنان دوست داشتند، برخورد مىكرد و براى رياست ، تلاش مىكرد . وى پيشواىِ گروه قَدَريّه بود و رجالشناسان اهل سنّت، او را به علم و فقه ، توصيف كرده و ستودهاند ؛ امّا در نزد علماى شيعه، در باره او اختلاف نظر وجود دارد . وى به سال ۱۱۰ ق ، در بصره در گذشت.
2.أنَّهُ لَمّا قُتِلَ الْحُسَينُ بَكى حَتَّى اختَلَجَ جَنباهُ ، ثُمَّ قالَ : وا ذُلَّ اُمَّةٍ قَتَلَ ابنُ دَعِيِّها ابنَ نَبِيِّها (أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۴۲۵ ؛ مثير الأحزان : ص ۷۵) .
3.قيلَ لِلحَسَنِ [البَصرِيِ] : يا أبا سَعيدٍ ! قُتِلَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام ، فَبَكى حَتَّى اختَلَجَ جَنباهُ ، ثُمَّ قالَ : وا ذُلّاه لِاُمَّةٍ قَتَلَ ابنُ دَعِيِّها ابنَ نَبِيِّها ، يَعني عُبَيدَ اللَّهِ بنَ زِيادٍ (تنبيه الغافلين عن فضائل الطالبيّين : ص ۱۰۹ ؛ مجمع البيان : ج ۶ ص ۶۵۵ ) .
4.لَمّا بَلَغَ الحَسَنَ البَصرِيِّ قَتلُ الحُسَينِ عليه السلام بَكى حَتَّى اختَلَجَ صُدغاهُ ، ثُمَّ قالَ : وا ذُلَّ اُمَّةٍ قَتَلَت ابنَ بِنتِ نَبِيِّها ، وَاللَّهِ ، لَيُرَدَّنَّ رَأسُ الْحُسَينِ عليه السلام إلى جَسَدِهِ ، ثُمَّ لَيَنتَقِمَنَّ لَهُ جَدُّهُ وأبوهُ مِنِ ابنِ مَرجانَةَ (تذكرة الخواصّ : ص ۲۶۷) .
5.لَم تَرَ عَيني - أو لَم تَرَ عَينايَ - يَوماً مِثلَ يَومٍ اُتِيَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام في طَستٍ إلَى ابنِ زِيادٍ ، فَجَعَلَ يَنكُتُ فاهُ ، ويَقولُ : إن كانَ لَصَبيحاً ، إن كانَ لَقَد خَضَبَ (تاريخ دمشق : ج ۱۴ ص ۲۳۶) .