حَذلَم ، چنين ترسيم مىكند :
هيچ زنِ پردهنشين روپوشدارى نبود ، مگر اين كه از پشتِ پرده ، بيرون آمد و [همگى ]موهايشان را پريشان نمودند و صورتهاى خود را خراشيدند و به صورتشان سيلى زدند و آه و واويلا سر دادند. من چنين جمعيّت گريه كننداى را از وفات پيامبر صلى اللَّه عليه و آله تا به آن روز در ميان مسلمانان نديده بودم .۱
ترديدى نيست كه اين فضا ، موج آفريد ، به مردم، آگاهى بخشيد و به آنان ، جرئت و جسارت داد تا در كنار عوامل ديگر، بر ضدّ حكومت يزيد ، قيام كنند .
۲ . قيام مردم مكّه
رهبر اين قيام ، عبد اللَّه بن زبير ، يكى از كسانى بود كه با يزيد بيعت نكرد ؛ ليكن او نيز همانند بنى اميّه ، از دشمنان سرسخت اهل بيت عليهم السلام بود ، به گونهاى كه پدرش زبير را نيز به دشمنى با اين خاندان وا داشته بود . از امام على عليه السلام نقل شده كه :
مازالَ الزُّبَيرُ رَجُلاً مِنّا أهلَ البَيتِ حَتّى نَشَأَ ابنُهُ المَشؤومُ عَبدُ اللَّهِ ۲ .
زبير، پيوسته از ما اهل بيت به شمار مىآمد، تا زمانى كه پسر شومش ، عبد اللَّه ، بزرگ شد .
ابن ابى الحديد ، مىنويسد :
عبد اللَّه، همانى است كه زبير را وادار به جنگ كرد و كسى است كه رفتن عايشه را به بصره ، برايش خوب جلوه داد . او مرد بددهن و آلودهاى بود و نسبت به بنى هاشم ، كينه داشت .۳
عبد اللَّه بن زبير ، پيش از ورود امام حسين عليه السلام به مكّه ، جهت زمينهسازى براى دستيابى به مسند قدرت ، وارد اين شهر شد ؛ امّا مردم از او استقبال چندانى نكردند ، بويژه كه پس از ورود امام حسين عليه السلام به مكّه ، افكار عمومى ، متوجّه ايشان گرديده بود و به همين جهت ، ابن زبير ، قلباً مايل به ادامه حضور امام حسين عليه السلام در مكّه نبود .
پس از خروج امام عليه السلام از اين شهر نيز زمينهاى براى بسيج عمومى بر ضدّ حكومت يزيد به رهبرى ابن زبير ، پديد نيامد ؛ امّا پس از واقعه كربلا و شهادت امام حسين عليه السلام ، فضاى عمومى براى قيام بر ضدّ حكومت يزيد ، آماده شد و ابن زبير با اين كه دشمن سرسخت خاندان رسالت بود ، از