619
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام2

وجود داشت كه براى نسل‏هاى متعدّدى حكومت در خاندان ابو سفيان ، تداوم پيدا كند ؛ امّا جنايتى كه يزيد مرتكب شد ، اين زمينه را از بين برد .
به عبارت ديگر ، انتساب تداوم يا عدم تداوم حكومت خاندان ابو سفيان و انتقال آن به بنى مروان ، به خداوند منّان ، در حديث مذكور ، از باب توحيد اَفعالى است كه هيچ پديده‏اى در جهان بدون مشيّت خدا تحقّق نمى‏يابد و نفى كننده اراده انسان نيست و دلالتى بر مشروعيت پديده ندارد .
در روايتى ديگر از امام صادق عليه السلام آمده :
لَمّا وَلِىَ عَبدُ المَلِكِ بنُ مَروانَ الخِلافَةَ ، كَتَبَ إلَى الحَجّاجِ بنِ يوسُفَ : بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ ، مِن عَبدِ المَلِكِ بنِ مَروانَ أميرِ المُؤمِنينَ إلَى الحَجّاجِ بنِ يُوسفَ .
أمّا بَعدُ ، فَانظُر دِماءَ بَنى عَبدِ المُطَّلِبِ فَاحتَقِنها واجتَنبِها ؛ فَإِنّى رَأَيتُ آلَ أبى سُفيانَ لَمّا وَلَغوا فيها لَم يَلبَثوا إلّا قَليلاً ، وَالسَّلامُ !۱
وقتى عبد الملك بن مروان، زمام خلافت را به عهده گرفت، به حَجّاج بن يوسف نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان . از عبد الملك بن مروان ، امير مؤمنان ، به حَجّاج بن يوسف . امّا بعد، مراقب خون‏هاى فرزندان عبد المطّلب باش. آنها را حفظ كن و از ريختن آنها خوددارى كن. من ديدم هنگامى كه خاندان ابو سفيان، به ريختن خون آنان روى آوردند ، ديرى نپاييدند. والسّلام!» .
ابن عبد ربّه اَندَلُسى نيز در العقد الفريد آورده :
عبد الملك بن مروان ، به حَجّاج بن يوسف نوشت: «مرا از ريختن خون‏هاى فرزندان عبد المطّلب دور بدار، كه در آنها راه نجاتى از خشم نيست. من ، فرزندان حرب را ديدم كه وقتى حسين بن على را كشتند، پادشاهى را از دست دادند» .
حَجّاج در دوران خلافت عبد الملك ، متعرّض هيچ يك از طالبيان (آل ابى طالب) نشد .۲
در گزارشى آمده كه عبد الملك ، اين نامه را به صورت محرمانه براى حَجّاج فرستاد ؛ ولى لحظه‏اى پس از ارسال اين نامه ، امام زين العابدين عليه السلام نامه‏اى به عبد الملك نوشت كه در آن ، آمده بود :
أمّا بَعدُ ، فَإِنَّكَ كَتَبَت فى يَومِ كَذا ، فى ساعَةِ كَذا، فى شَهرِ كَذا، فى سَنَةِ كَذا بِكَذا وكَذا، وإنَّ اللَّهَ تَعالى‏ قَد شَكَرَ لَكَ ذلِكَ ، لِأَنَّ رَسولَ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله أتانى فى مَنامى فَأَخبَرَنى أنَّكَ كَتَبتَ فى

1.كشف الغمّة : ج ۲ ص ۳۲۴ ، الثاقب فى المناقب : ص ۳۶۱ ح ۳۰۰ ، بحار الأنوار : ج ۴۶ ص ۴۴ ح ۴۴.

2.العقد الفريد : ج ۳ ص ۳۸۲ ، المحاسن و المساوئ : ص ۵۵ ، جواهر المطالب : ج ۲ ص ۲۷۸ .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام2
618

جنايتكارانه را محكوم كردند .۱ موج مظلوميت شهداى كربلا و محكوميت اين فاجعه به خارج از جهان اسلام‏۲ و حتّى به خانواده جنايتكاران نيز سرايت كرد۳ و چيزى نگذشت كه سرسخت‏ترين دشمن اهل بيت عليهم السلام ، يعنى يزيد - كه خود ، نخستين مجرم در اين فاجعه بود - براى در امان ماندن از خشم مردم و ادامه حكمرانى خود ، مجبور شد ابن زياد را مسئول اين جنايت ، معرّفى كند و بگويد :
خداوند ، ابن مرجانه را لعنت كند ، كه او حسين را بيرون راند و ناگزيرش كرد ... و او را كشت و با كشتن او ، مرا منفور مسلمانان كرد و تخم دشمنى با مرا در دل‏هاى آنان كاشت و نيك و بد مردم ، از من نفرت پيدا كردند !۴
ساير كسانى كه در فاجعه كربلا نقش داشتند ، نيز هر يك به گونه‏اى ندامت خود را از آنچه كرده بودند ، اظهار كردند .۵
از سوى ديگر ، آثار تكوينى اين جنايت ، دامنگير جنايتكاران شد .۶ سه سال پس از حادثه عاشورا ، يزيد به هلاكت رسيد و با مرگ او ، حكومت از خاندان ابو سفيان - كه مى‏خواستند قرن‏ها بر اريكه قدرت بمانند - ، به بنى مروان ، منتقل گرديد .
در سخن امام صادق عليه السلام خطاب به منصور دوانيقى آمده است :
إنَّ هذَا المُلكَ كانَ فى آلِ أبى سُفيانَ ، فَلَمّا قَتَلَ يَزيدُ حُسَيناً سَلَبَهُ اللَّهَ مُلكَهُ ، فَوَرَّثَهُ آلَ مَروانَ ۷ .
پادشاهى ، در خاندان ابو سفيان بود ، تا زمانى كه يزيد ، حسين عليه السلام را كشت . خداوند، آن را از آنان گرفت و خاندان مروان را وارث آنان كرد .
بى‏ترديد ، مراد امام صادق عليه السلام اين نيست كه اگر شهادت امام حسين عليه السلام نبود ، حكومت خاندان ابو سفيان ، مشروع بود و يا انتقال آن به مروانيان ، مشروعيت داشت ؛ بلكه اين سخن ، بدين معناست كه در فضاى سياسى - اجتماعىِ ايجاد شده توسّط معاويه ، به طور طبيعى ، اين امكان

1.ر . ك : ص ۶۳۴ (فصل يكم / بازتاب شهادت امام عليه السلام در سخنان برخى شخصيّت‏هاى نامدار) .

2.ر . ك : ص ۶۸۷ (فصل پنجم / بازتاب حادثه كربلا در ميان غير مسلمانان) .

3.ر . ك : ص ۶۷۲ (فصل سوم / بازتاب كشته شدن امام حسين عليه السلام در ميان خانواده قاتلانش) .

4.ر . ك : ص ۵۸۳ ح ۱۶۵۲ .

5.ر . ك : ص ۶۶۴ (بازتاب كشته شدن امام حسين عليه السلام در ميان قاتلانش) .

6.ر . ك: ص ۶۹۲ (سرانجام كسانى كه در كشتن امام حسين عليه السلام و يارانش نقش داشتند).

7.الكافى : ج ۲ ص ۵۶۳ ح ۲۲، بحار الأنوار: ج ۴۷ ص ۲۰۹ ح ۵۱ .

  • نام منبع :
    شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام2
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏شهرى، با همکارى: سیّد محمود طباطبایى نژاد و سیّد روح اللّٰه سیّدطبایى
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 119147
صفحه از 992
پرینت  ارسال به