617
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام2

محو اين آيين الهى است . مُطَرَّف ، فرزند مُغيرة بن شُعْبه ، مى‏گويد :
با پدرم مُغيره ، نزد معاويه رفتيم . پدرم معمولاً نزد وى مى‏رفت و با او حرف مى‏زد . آن گاه ، نزد من باز مى‏گشت و از معاويه و عقل او ياد مى‏كرد ، و از آنچه از معاويه ديده بود ، در شگفت بود .
او شبى آمد و از غذا خوردن ، خوددارى كرد . ديدم كه اندوهگين است. مدّتى را درنگ كردم و گمان كردم كه درباره خودِ ما و يا در كارمان ، پيشامدى رخ داده است . به او گفتم: چه شده است ؟ امشب ، اندوهگينى .
گفت: پسرم! من از نزد پليدترينِ آدم‏ها مى‏آيم .
به او گفتم: چرا؟
گفت: وقتى با معاويه خلوت كردم، به او گفتم: اى امير مؤمنان! تو به آرزويت رسيده‏اى . اگر به عدلْ رفتار كنى و خير را گسترش دهى [ ، نيكوست‏] ؛ چرا كه پير شده‏اى و اى كاش به برادرانت در بنى هاشم نظرى داشته باشى و با آنها صِله رحِم كنى! به خدا سوگند، آنها چيزى ندارند كه از آن بترسى.
[معاويه‏] به من گفت: هرگز! مردى تَيمى (ابو بكر) حاكم شد و به عدالت رفتار كرد ، و كرد آنچه كرد . به خدا سوگند، اين نشد ، جز آن كه وقتى مُرد، يادش هم مُرد، مگر اين كه كسى بگويد: ابو بكر (تنها اسمى از او باقى ماند) . سپس مردى از قبيله عَدى (عمر) حكمران شد و تلاش كرد و ده سال ، دامن همّت به كمر زد. به خدا ، زمانْ سپرى شد و او مُرد و يادش هم مُرد، مگر اين كه كسى بگويد: عمر (تنها اسمى از او باقى ماند) . سپس برادرمان عثمان به حكمرانى رسيد . مردى حاكم شد كه هيچ كس در نَسَب به او نمى‏رسيد، و كرد آنچه كرد . به خدا سوگند، زمان گذشت تا اين كه او نيز مُرد و يادش و آنچه كرده بود، مُرد ؛ ولى اين مرد هاشمى، هر روز ، پنج بار به نامش بانگ برداشته مى‏شود كه: «أشهد أنّ محمّداً رسول اللَّه»! اى بى‏مادر! كدام كار با اين وضع ، ماندگار مى‏شود؟! به خدا سوگند، اگر آنان (بنى هاشم) را دفن نكنيم، [خودمان ]دفن شده‏ايم .۱
بازتاب اجتماعى و سياسىِ شهادت مظلومانه امام حسين عليه السلام و يارانش در جامعه اسلامى، حكومت اُمَوى را با مشكل جدّى مواجه كرد . شخصيت‏هاى برجسته جهان اسلام ، اين اقدام

1.مروج الذهب : ج ۴ ص ۴۱، الأخبار الموفّقيات: ص ۵۷۶ ح ۳۷۵، شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد: ج ۵ ص ۱۲۹؛ كشف اليقين : ص ۴۶۶ ح ۶۵۴، كشف الغمّة: ج ۲ ص ۴۴ ، بحار الأنوار: ج ۳۳ ص ۱۶۹ ح ۴۴۳ . نيز ، ر . ك : دانش‏نامه امير المؤمنين عليه السلام : ج ۵ ص ۳۲۵ (بخش ششم / پيكار دوم / فصل دوم / هدف‏هاى معاويه) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام2
616

درآمد: آثار اجتماعى و تكوينى واقعه عاشورا

آنچه در اين بخش مى‏آيد ، در واقع ، نمونه‏اى از بازتاب‏هاى اجتماعى و آثار تكوينىِ واقعه عاشوراست . اين آثار اجتماعى و تكوينى، هر چند به حاكميت ارزش‏هاى اسلامى و حكومت اهل بيت عليهم السلام نينجاميد ؛ ليكن حكومت حزب اُمَوى را تضعيف كرد و تا حدّى از خطرهاى اين حزب كاست و مانع از هم پاشيدن اساس اسلام گرديد .
به بيان روشن‏تر ، حزب اُمَوى ، بزرگ‏ترين خطر براى حكومت اسلامى بود . امام على عليه السلام در حديثى ، در باره خطر اين حزب براى امّت اسلامى ، چنين مى‏فرمايد :
ألا وَ إِنَّ أَخْوَفَ الْفِتَنِ عِنْدِى عَلَيْكُمْ فِتْنَةُ بَنِى أُمَيَّةَ ؛ فَإِنَّهَا فِتْنَةٌ عَمْيَاءُ مُظْلِمَةٌ ، عَمَّتْ خُطَّتُهَا ، وَ خَصَّتْ بَلِيَّتُهَا ، وَ أَصَابَ الْبَلَاءُ مَنْ أَبْصَرَ فِيهَا ، وَ أَخْطَأَ الْبَلَاءُ مَنْ عَمِىَ عَنْهَا . وَ ايْمُ اللَّهِ ! لَتَجِدُنَّ بَنِى أُمَيَّةَ لَكُمْ أَرْبَابَ سُوءٍ بَعْدِى ، كَالنَّابِ الضَّرُوسِ ؛ تَعْذِمُ بِفِيهَا ، وَ تَخْبِطُ بِيَدِهَا ، وَ تَزْبِنُ بِرِجْلِهَا ، وَ تَمْنَعُ دَرَّهَا ۱ .
دهشتناك‏ترين فتنه ، در نظر من، فتنه بنى اميّه است كه كور و تاريك و فراگير و مبتلا شدن به آن ، ويژه حقْ‏مداران است. هر كس در آن [ فتنه ] ، اهل بصيرت باشد، [ از سوى آنان ]به بلا گرفتار مى‏شود ، و هر كس بى‏بصيرت باشد، از آسيب آن [ فتنه ] ، در امان مى‏ماند. به خدا سوگند، پس از من ، بنى اميّه را زمامداران بدى خواهيد يافت ، همانند شتر گاز گيرنده‏اى كه با دهانش گاز مى‏گيرد و با دستش مى‏كوبد و با پايش آسيب مى‏زند و مانعِ دوشيدن شيرش مى‏شود .
شمارى از منابع تاريخى ، داستانى را از يكى از دوستان صميمى معاويه ، بنيان‏گذار حكومت اُمَوى ، گزارش كرده‏اند كه حاكى از كينه عميق او نسبت به اسلام و پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله و نقشه وى براى

1.نهج البلاغة : خطبه ۹۳ ، الغارات : ج ۱ ص ۱۰ ، شرح الأخبار : ج ۲ ص ۴۰ ح ۴۱۰ و ص ۲۸۷ ح ۶۰۱ ، كتاب سليم بن قيس : ج ۲ ص ۷۱۴ ح ۱۷ ، بحار الأنوار : ج ۳۴ ص ۱۱۷ ح ۹۵۱ ؛ الفتن : ج ۱ ص ۱۹۵ ح ۵۲۹ . نيز ، ر . ك : دانش‏نامه امير المؤمنين عليه السلام : ج ۱۲ ص ۸۲ ح ۵۸۱۲ .

  • نام منبع :
    شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام2
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏شهرى، با همکارى: سیّد محمود طباطبایى نژاد و سیّد روح اللّٰه سیّدطبایى
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 118943
صفحه از 992
پرینت  ارسال به