يزيد گفت : كوچك و بزرگتان ، دشمنى با ما را رها نمىكنيد !۱
نكته
در بيشتر گزارشها ، شخصى كه يزيد ، كُشتى گرفتن با فرزند خود را به او پيشنهاد كرده ، عمر بن حسن يا عمرو بن حسن ناميده شده و تنها در يك گزارش ، وى محمّد بن عمرو بن حسن ، معرّفى شده است۲ و در يك گزارش ديگر نيز اين داستان ، در باره امام زين العابدين عليه السلام آمده است .۳
اين دو گزارشِ متفاوت ، علاوه بر تعارض داشتن با گزارشهاى مشهور ، ايرادهاى ديگرى هم دارند ؛ زيرا در آن دوران ، عمرو بن حسن ، خود در سنين كودكى بوده و فرزندى نداشته كه بتواند با فرزند يزيد ، كُشتى بگيرد . همچنين ، سن و شخصيت امام زين العابدين عليه السلام نيز تناسبى با پيشنهاد يزيد ندارد .
۸ / ۶
آزاد گذاشتن امام زين العابدين عليه السلام براى بازگشت به مدينه
۱۶۶۹.شرح الأخبار : يزيد ، فرمان داد على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام را آزاد كنند و ايشان را در ماندن پيش خود يا باز گشتن ، مُخيَّر كرد . ايشان ، بازگشت به مدينه را انتخاب نمود و يزيد هم ايشان را رها كرد .۴
۸ / ۷
آماده شدن خاندان پيامبر صلى اللَّه عليه و آله براى بازگشت به مدينه
۱۶۷۰.تاريخ الطبرى - به نقل از فاطمه دختر على عليه السلام - : يزيد بن معاويه گفت : اى نُعمان بن بشير ! آنچه را نياز دارند ، برايشان فراهم كن و مردى امين و شايسته را از شاميان ، همراه با سواران و ياورانى
1.قُتِلَ الحُسَينُ عليه السلام ، فَحُمِلَ رَأسُهُ إلى يَزيدَ وحُمِلنا ، فَأَقعَدَني يَزيدُ في حِجرِهِ ، وأقعَدَ ابناً لَهُ في حِجرِهِ ، ثُمَّ قالَ لي : أتُصارِعُهُ ؟
فَقُلتُ : أعطِني سِكّيناً وأعطِهِ سِكّيناً ودَعني وإيّاهُ .
فَقالَ : ما تَدَعونَ عَداوَتَنا صِغاراً وكِباراً (أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۴۰۱. نيز، ر.ك: مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى : ج ۲ ص ۷۴) .
2.ر . ك : ص ۵۹۰ ح ۱۶۶۸.
3.مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى : ج ۲ ص ۷۴ ؛ الاحتجاج : ج ۲ ص ۱۳۴ ح ۱۷۵.
4.أمَرَ [يَزيدُ] بِإِطلاقِ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام ، وخَيَّرَهُ بَينَ المُقامَ عِندَهُ أوِ الاِنصِرافِ ، فَاختارَ الاِنصِرافَ إلَى المَدينَةِ ، فَسَرَّحَهُ (شرح الأخبار : ج ۳ ص ۱۵۹ ح ۱۰۸۹) .