۷ / ۱۰
سخنرانى زينب عليها السلام در مجلس يزيد
۱۶۲۶.الملهوف : زينب دختر على عليه السلام برخاست و گفت : ستايش ، ويژه خداى جهانيان است و خداوند بر محمّد و خاندانش همگى درود فرستد ! خدا ، راست مىگويد و اين گونه مىگويد : (سپس فرجام بدكاران ، اين شد كه آيات خدا را انكار كردند و آنها را مسخره مىكردند)۱ .
اى يزيد ! آيا گمان بردى كه بستن راهها به روى ما و سخت گرفتن بر ما و كشاندنِ ما به مانند كنيزان به هر كجا ، نشانه خوارىِ ما نزد خدا و كرامت خدا براى توست؟! و اين ، از بزرگىِ ارزش تو نزد اوست؟! پس ، آن گاه كه ديدى دنيا به كام توست و كارها به خواست تو مىچرخد و امور ، مرتّباند و فرمانراويى و حكومتى كه از آنِ ماست ، به تو رسيده است ، به دَماغت باد انداختى و از سرِ شادى و سَرمستى ، سر به اين سو و آن سو چرخاندى ؟!
اندكى بِايست و مهلت بده ! آيا سخن خداى متعال را از ياد بردهاى كه فرمود : (و كافران نپندارند كه مهلت ما به آنان ، برايشان نيكوست . ما به آنها تنها براى آن ، مهلت مىدهيم كه بر گناهان خود بيفزايند و آنان ، عذابى خوار كننده دارند)۲ .
اى فرزند آزادشدگان [مكّه] ! آيا اين ، عدالت است كه كنيزان و زنانت را در پرده مىدارى و دختران پيامبر خدا عليه السلام را به اسارت مىكشى و پردهشان را مىدرى و سيمايشان را آشكار مىكنى و دشمنان ، آنان را از اين شهر به آن شهر مىبرند و اهل هر منزل و آبادى ، به تماشاى آنان مىآيند و دور و نزديك و شريف و پست ، صورتهاى آنان را مىبينند ، در حالى كه نه سرپرستى از مردانشان ، با آنان است و نه حمايتگرى از حاميان آنها؟
و چگونه مواظبت كسى اميد برده شود كه دهانش جگر پاكان را [در جنگ اُحُد ، گاز زد و ]بيرون انداخت و گوشتش از خون شهيدان ، روييده است ؟!
و چگونه كسى سايه خود را بر ما اهل بيت اندازد ، درحالى كه با نفرت و دشمنى و حقد و كينه به ما مىنگرد؟!