۱۵۷۸.الفتوح : حرم پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله را آوردند و از دروازهاى كه «تَوما» ناميده مىشد ، وارد شهر دمشق كردند . آن گاه آنان را آوردند تا بر راهپلّه درِ مسجد ، آن جا كه اسيران را نگاه مىدارند ، ايستادند . پيرمردى جلو آمد و به آنان نزديك شد و گفت : ستايش ، ويژه خدايى است كه شما را كُشت و هلاكتان ساخت و مردان را از آزار شما آسوده كرد و شما را در اختيار امير مؤمنان نهاد !
زين العابدين عليه السلام به او فرمود : «اى پيرمرد ! آيا قرآن خواندهاى؟» .
گفت : آرى . آن را خواندهام .
فرمود : «پس ، اين آيه را مىدانى : (بگو : بر آن (رسالت) ، اجرى از شما نمىطلبم ، جز مهروَرزى با نزديكانم) » .
پيرمرد گفت : آن را خواندهام .