سكينه دختر حسين عليه السلام گفت : ما اسيران خاندان محمّديم .۱
۱۵۷۴.مقتل الحسين عليه السلام ، خوارزمى - به نقل از زيد ، از پدرش امام زين العابدين عليه السلام - : سهل بن سعد۲ گفت : به سوى بيت المقدّس ، روانه شدم و به [شهرهاى ]شام رفتم . در شهرى پُر آب و درخت ديدم كه پارچه و پرده و ديبا آويختهاند و شاد و خوشحال اند و زنانى هم پيش آنان ، دف و طبل مىزنند . با خود گفتم : شايد شاميان ، عيدى دارند كه آن را نمىشناسيم . ديدم مردمى سخن مىگويند . گفتم : اى مردم ! آيا شما در شام ، عيدى داريد كه ما آن را نمىشناسيم؟!
گفتند : اى پيرمرد ! تو را غريبه مىبينيم؟
گفتم : من سهل بن سعد هستم . پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله را ديدهام و از او حديث شنيدهام .
گفتند : اى سهل ! آيا تعجّب نمىكنى كه آسمان ، خون نمىبارد و زمين ، ساكنانش را فرو نمىبرد؟
گفتم : چرا اين گونه شود؟
گفتند : اين ، سر حسين ، از خاندان پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله است كه آن را از سرزمين عراق به شام ، هديه مىبرند و اكنون مىرسد .
گفتم : شگفتا! سر حسين را به هديه مىبرند و مردم ، خوشحالى مىكنند؟! از كدام دروازه مىآورند؟
مردم به دروازهاى به نام «دروازه ساعات» ، اشاره كردند . به سوى آن رفتم و آنجا كه بودم ، پرچمهايى پى در پى آمد و اسبسوارى را ديدم كه به دستش نيزه سرشكستهاى بود و سرى بر آن بود كه شبيهترينِ صورتها به پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله بود و در پى آن ، زنانى سوار بر شتران بدون جهاز آمدند .
1.لَمّا قُدِمَ عَلى يَزيدَ بِذَرارِيِّ الحُسَينِ ، اُدخِلَ بِهِنَّ نَهاراً مَكشوفاتٍ وُجوهُهُنَّ ، فَقالَ أهلُ الشَّامِ الجُفاةُ : ما رَأَينا سَبياً أحسَنَ مِن هؤُلاءِ ، فَمَن أنتُم ؟
فَقالَت سُكَينَةُ بِنتُ الحُسَينِ : نَحنُ سَبايا آلِ مُحَمَّدٍ (قرب الإسناد : ص ۲۶ ح ۸۸ ، الأمالى ، صدوق : ص ۲۳۰ح ۲۴۲) .
2.ابو العبّاس سهل بن سعد بن مالك بن خالد بن ثعلبة بن حارثه انصارى ساعدى مدنى - كه كنيه او را ابو يحيى نيز گفتهاند - ، از صحابه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله و امير مؤمنان عليه السلام است . نام وى ، حزن بود ؛ ولى پيامبر صلى اللَّه عليه و آله آن را تغيير داد . او از هفده نفرى است كه واقعه غدير را براى امام على عليه السلام گواهى دادند . امام حسين عليه السلام نيز او را در سخنرانىاش در عاشورا ، براى اين حديث پيامبر صلى اللَّه عليه و آله : «حسن و حسين ، دو سَرور جوانان اهل بهشت اند» ، به گواهى گرفت .
سهل تا زمان حَجّاج، عمر كرد و در سال ۷۴ ق ، گرفتار [مجازات] حَجّاج شد . وى از جمله كسانى است كه حَجّاج به گردنشان، مُهر زد تا خوار شوند و مردم از آنان ، حرفشنوى نداشته باشند . وى به سال ۸۸ق، در ۹۶ يا ۹۱ يا صد سالگى در گذشت . گفته مىشود كه او آخرين صحابهاى است كه در مدينه از دنيا رفت .