429
شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام2

آن گاه ، بيرون رفت . يزيد [وقتى چنين ديد ،] به كشتنش فرمان داد .۱

ر . ك : ص ۶۹۰ (بخش هفتم / فصل پنجم : بازتاب حادثه كربلا در ميان غير مسلمانان / رأس الجالوت) .

۵ / ۵

داستانى از زبان يكى از حاملان سر امام عليه السلام‏

۱۴۸۹.المعجم الكبير - به نقل از ابو قبيل - : هنگامى كه حسين بن على عليه السلام كشته شد ، سرش را جدا كردند و [در راه‏] در اوّلين منزل كه فرود آمدند ، شراب نوشيدند و به خاطر سر ، شب را بيدار مانده بودند كه قلمى آهنين از ديوار در برابرشان بيرون آمد و با خطّى خونين نوشت :

آيا امّتى كه حسين را كشته‏اندشفاعت جدّش را در روز حساب ، اميد مى‏برند؟!
آنان [ترسيدند و] سر را نهاده ، گريختند و سپس ، باز گشتند .۲

۱۴۹۰.مثير الأحزان - به نقل از سليمان بن مهران اَعمَش - : هنگامى كه ايّام حج در طواف بودم ، ديدم كه مردى مى‏گويد : خدايا ! مرا بيامرز و مى‏دانم كه نمى‏آمرزى .
دليلش را از او پرسيدم . گفت : من ، يكى از چهل تنْ حاملانِ سر حسين به سوى يزيد در راه شام بودم . پس از حركت از كربلا ، در نخستين منزل ، بر دِيْر (صومعه) مسيحيان، فرود آمديم و سر هم بر سر نيزه بود .
خوراك آورديم و سرگرم خوردن بوديم كه ناگهان ، كفِ دستى از ديوارِ دير [بيرون آمد و] با قلمى آهنين و به خطّى خونين نوشت :

آيا امّتى كه حسين را كشته‏اندشفاعت جدّش را در روز حساب ، اميد مى‏برند ؟!

1.دَخَلَ عَلَيهِ [أي عَلى‏ يَزيدَ] رَأسُ اليَهودِ ، فَقالَ : ما هذَا الرَّأسُ ؟ فَقالَ : رَأسُ خارِجِيٍّ . قالَ : ومَن هُوَ ؟ قالَ : الحُسَينُ . قالَ : اِبنُ مَن ؟ قالَ : اِبنُ عَلِيٍّ . قالَ : ومَن اُمُّهُ ؟ قالَ : فاطِمَةُ . قالَ : ومَن فاطِمَةُ ؟ قالَ : بِنتُ مُحَمَّدٍ . قالَ : نَبِيُّكُم ؟! قالَ : نَعَم . قالَ : لا جَزاكُمُ اللَّهُ خَيراً ، بِالأَمسِ كانَ نَبِيَّكُم وَاليَومَ قَتَلتُم ابنَ بِنتِهِ ! وَيحَكَ إنَّ بَيني وبَينَ داووُدَ النَّبِيِّ نَيِّفاً وسَبعينَ أباً ، فَإِذا رَأَتنِي اليَهودُ كَفَّرَت لي . ثُمَّ مالَ إلَى الطَّشتِ ، وقَبَّلَ الرَّأسَ ، وقالَ : أشهَدُ أن لا إلهَ إلَّا اللَّهُ ، وأنَّ جَدَّكَ مُحَمَّداً رَسولُ اللَّهِ ، وخَرَجَ ، فَأَمَرَ يَزيدُ بِقَتلِهِ (الخرائج و الجرائح : ج ۲ ص ۵۸۱ ح ۲ ، بحار الأنوار : ج ۴۵ ص ۱۸۷ ح ۳۱) .

2.لَمّا قُتِلَ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام احتَزّوا رَأسَهُ ، وقَعَدوا في أوَّلِ مَرحَلَةٍ يَشرَبونَ النَّبيذَ يَتَحَيَّونَ بِالرَّأسِ ، فَخَرَجَ عَلَيهِم قَلَمٌ مِن حَديدٍ مِن حائِطٍ ، فَكَتَبَ بِسَطرِ دَمٍ : أتَرجو اُمَّةٌ قَتَلَت حُسَيناً شَفاعَةَ جَدِّهِ يَومَ الحِسابِ‏ فَهَرَبوا وتَرَكُوا الرَّأسَ ، ثُمَّ رَجَعوا (المعجم الكبير : ج ۳ ص ۱۲۳ ح ۲۸۷۳ ، تهذيب الكمال : ج ۶ ص ۴۴۳) .


شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام2
428

۵ / ۴

اسلام آوردن رهبر يهوديان‏

۱۴۸۸.الخرائج و الجرائح - به نقل از سليمان بن مهران اَعمَش ، از مردى - : بزرگِ يهوديان ، بر يزيد در آمد و گفت : اين سر ، چيست؟
گفت : سرِ يك شورشى است .
گفت : او كيست؟
گفت : حسين است .
گفت : پسر چه كسى؟
گفت : پسر على .
گفت : مادرش كيست؟
گفت : فاطمه .
گفت : فاطمه كيست؟
گفت : دختر محمّد .
گفت : همان پيامبرتان؟!
گفت : آرى .
گفت : خدا ، خيرتان ندهد ! ديروز ، پيامبرتان بوده و امروز ، پسر دخترش را مى‏كشيد؟! واى بر تو ! ميان من و داوودِ پيامبر ، هفتاد و اندى واسطه است ؛ امّا يهوديان ، چون مرا مى‏بينند ، تا كمر ، جلويم خم مى‏شوند . سپس به سوى تَشت رفت و سر را بوسيد و [به آن ]گفت : گواهى مى‏دهم كه جز خداوند ، خدايى نيست وجدّت محمّد ، پيامبر خداست .

  • نام منبع :
    شهادت‌نامه امام حسين عليه السلام2
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدى رى‏شهرى، با همکارى: سیّد محمود طباطبایى نژاد و سیّد روح اللّٰه سیّدطبایى
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1391
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 118676
صفحه از 992
پرینت  ارسال به