۱۴۳۰.كتاب من لا يحضره الفقيه - به نقل از فضل بن شادان - : شنيدم امام رضا عليه السلام مىفرمايد : «هنگامى كه سر حسين عليه السلام را به شام بردند ، يزيد - كه خدا لعنتش كند - فرمان داد آن را بر زمين بگذارند و در كنار آن ، سفره انداخت و او و همراهانش به خوردن و نيز نوشيدن آبْجو پرداختند و چون فارغ شدند ، فرمان داد سر را در تَشتى زير تخت بگذارند و بساط شطرنج را در كنار آن گشود . يزيد - كه خدا لعنتش كند - به شطرنجبازى نشست و حسين بن على عليه السلام و پدر و پدربزرگش صلى اللَّه عليه و آله را ياد مىكرد و مسخرهشان مىنمود و هر گاه همبازىاش را در قمار مىبرد ، آبْجو را مىگرفت و آن را سه جرعه مىنوشيد و سپس تهماندهاش را نزديك تشت بر زمين مىريخت .
پس هر كه شيعه ماست ، بايد از نوشيدن آبْجو و قماربازى با شطرنج بپرهيزد . هر كس كه به آبْجو يا شطرنج نگريست ، حسين عليه السلام را به ياد آوَرَد و يزيد و خاندانِ زياد را لعنت كند كه خداى عزّوجلّ گناهانش را به خاطر آن محو مىكند ، حتّى اگر به تعداد ستارگان باشد» .۱
۱۴۳۱.مثير الأحزان : يزيد ، مجلسهاى بادهنوشى و لهو و لعب و آوازخوانى ترتيب مىداد و سر حسين عليه السلام را نزد خود مىگذاشت .۲
۱۴۳۲.الكامل فى التاريخ : زنانِ خاندان حسين عليه السلام را بر يزيد وارد كردند ، در حالى كه سر ، پيش رويش بود .
فاطمه و سَكينه ، دختران حسين عليه السلام ، گردن كشيدند تا سر را ببينند و يزيد مىكوشيد تا سر را از آنها پنهان كند ؛ امّا هنگامى كه سر را ديدند ، فرياد كشيدند . زنان يزيد نيز فرياد زدند و دختران