شد ، هنگام كشته شدن حسين است» .
[شبى] فريادى از اتاق امّ سلمه بلند شد و من ، نخستين كسى بودم كه پيش او رفتم . به او گفتم : چرا ناراحتى ، اى مادر مؤمنان؟
گفت : پيامبر خدا را در خواب ديدم كه بر سرش خاك نشسته است . گفتم : چرا اين گونهاى؟ فرمود : «مردم بر پسرم هجوم بردند و او را كشتند . هماكنون ، شاهد شهادتش بودم» . من لرزيدم و بيدار شدم و چون به سوى شيشه رفتم، ديدم كه خون از آن مىجوشد .
سلمى مىگويد: من نيز آن را ديدم كه پيش رويش گذاشته است .۱
۱۲۷۲.شرح الأخبار - به نقل از امّ سلمه - : پيامبر صلى اللَّه عليه و آله را در خواب ، گريان ديدم . گفتم : اى پيامبر خدا ! چرا مىگريى؟
فرمود : «فرزندم حسين ، كشته شد !» .۲
۱۲۷۳.الثاقب فى المناقب - به نقل از امام باقر عليه السلام - : هنگامى كه حسين عليه السلام خواست به سوى عراق برود ، اُمّ سلمه - كه خدا از او خشنود باد - به سوى او فرستاد . امّ سلمه ، كسى بود كه او را پرورش داده بود و حسين عليه السلام ، محبوبترينِ افراد نزد او بود و امّ سلمه دلسوزترينِ اشخاص نسبت به حسين عليه السلام بود و در نزدش ، در شيشهاى ، تربت حسين عليه السلام ، بود كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله آن را به وى سپرده بود .
پرسيد : اى پسر عزيزم ! آيا مىخواهى [از مدينه] خارج شوى ؟
به او فرمود : «اى مادر ! مىخواهم به عراق بروم» .
اُمّ سلمه گفت : من خداى متعال را به يادت مىآورم كه مبادا به سوى عراق بروى .
فرمود : «چرا ، اى مادر؟» .
اُمّ سلمه گفت : شنيدم كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله مىفرمايد : «فرزندم حسين ، در عراق كشته مىشود» .