سپس ، لباسى بلندتر را كه از شلوار ، كوتاهتر و از شلوارك ، بلندتر بود ، آوردند و امام عليه السلام ، آن را پوشيد .۱
۱۱۱۸.تاريخ الطبرى - به نقل از ابو مِخنَف - : سليمان بن ابى راشد ، از حُمَيد بن مسلم برايم نقل كرد كه : چون حسين عليه السلام با سه يا چهار نفر ، تنها مانْد ، شلوار يَمانى محكمش را - كه چشم را خيره مىكرد - ، خواست تا آن را زيرِ لباسش بپوشد . آن را پاره پاره و رشته رشته كرد كه پس از شهادتش به غارت نبرند.
يكى از ياران او گفت : كاش زير آن ، شلوارك مىپوشيدى!
فرمود : «شلوارك ، لباسِ خوارى است و براى من ، شايسته نيست كه آن را بپوشم» .
امّا هنگامى كه حسين عليه السلام به شهادت رسيد، بحر بن كعب، آن را نيز از [تن] ايشان در آورد و ايشان را برهنه ، رها كرد .
نيز عمرو بن شعيب ، از محمّد بن عبد الرحمان برايم نقل كرد كه : هر دو دستِ بحر بن كعب ، در زمستان ، آبْ ترشّح مىكرد و در تابستان ، مانند چوبِ خشك مىشد .۲
۱۱۱۹.الإرشاد : پيادگان لشكر ابن سعد ، از چپ و راست ، به باقىماندگان همراه حسين عليه السلام حمله كردند و آنان را كُشتند تا آن كه جز سه يا چهار نفر ، با آنان نمانْد . هنگامى كه حسين عليه السلام چنين ديد ، شلوارِ يَمانى محكمش را - كه چشم را خيره مىكرد - ، خواست تا زير لباسش بپوشد . همچنين ، آن را پاره پاره كرد كه پس از شهادتش به غارت نبرند ؛ امّا هنگامى كه به شهادت رسيد، بحر بن كعب، آن را نيز از [تن] امام عليه السلام در آورد و ايشان را بىلباس، رها كرد .
به همين خاطر ، هر دو دست بحر بن كعب در تابستان ، مانند چوبِ خشك مىشد و در زمستان ، مرطوب مىشد و خون و چرك ، از آنها ترشّح مىكرد تا آن كه خداوند متعال ،
1.ثُمَّ قالَ [الإِمامُ الحُسَينُ عليه السلام] : اِيتوني بِثَوبٍ لا يُرغَبُ فيهِ ، ألبَسهُ غَيرَ ثِيابي ؛ لا اُجَرَّدُ ، فَإِنّي مَقتولٌ مَسلوبٌ . فَأَتَوهُ بِتُبّانٍ فَأَبى أن يَلبَسَهُ وقالَ : هذا لِباسُ أهلِ الذِّمَّةِ ، ثُمَّ أتَوهُ بِشَيءٍ أوسَعَ مِنهُ - دونَ السَّراويلِ وفَوقَ التُّبّانِ - فَلَبِسَهُ (المناقب ، ابن شهرآشوب : ج ۴ ص ۱۰۹) .
2.لَمّا بَقِيَ الحُسَينُ عليه السلام في ثَلاثَةِ رَهطٍ أو أربَعَةٍ ، دَعا بِسَراويلَ مُحَقَّقَةٍ يُلمَعُ فيهَا البَصَرُ ، يَمانِيٍّ مُحَقَّقٍ ، فَفَزَرَهُ ونَكَثَهُ لِكَيلا يُسلَبَهُ ، فَقالَ لَهُ بَعضُ أصحابِهِ : لَو لَبِستَ تَحتَهُ تُبّاناً .
قالَ : ذلِكَ ثَوبُ مَذَلَّةٍ ولا يَنبَغي لي أن ألبَسَهُ .
قالَ : فَلَمّا قُتِلَ ، أقبَلَ بَحرُ بنُ كَعبٍ فَسَلَبَهُ إيّاهُ ، فَتَرَكَهُ مُجَرَّداً .
قالَ أبو مِخنَفٍ : حَدَّثَني عَمرُو بنُ شُعَيبٍ ، عَن مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ الرَّحمنِ ، أنَّ يَدَي بَحرِ بنِ كَعبٍ كانَتا فِي الشِّتاءِ تَنضَحانِ الماءَ ، وفِي الصَّيفِ تَيبَسانِ كَأَنَّهُما عودٌ (تاريخ الطبرى : ج ۵ ص ۴۵۱ ، أنساب الأشراف : ج ۳ ص ۴۰۸) .