۹۷۱.الملهوف : عمرو بن قَرَظه انصارى ، بيرون آمد و از حسين عليه السلام ، اجازه ميدان رفتن گرفت و امام عليه السلام ، اجازه داد. او به سان مشتاقان به پاداش ، جنگيد و در خدمت به فرمانرواى آسمان ، بس كوشيد تا اين كه تعداد فراوانى از گروه ابن زياد را كُشت و ميان درستكارى و جهاد ، جمع كرد . تيرى به سوى حسين عليه السلام نمىآمد، جز آن كه دستش را جلو آن مىگرفت ، و شمشيرى كشيده نمىشد ، جز آن كه با قلبش ، با آن ، رويارويى مىكرد و هيچ آسيبى به حسين عليه السلام نرسيد، تا آن گاه كه او بر اثر زخمهايى زمينگير شد . او به حسين عليه السلام رو كرد و گفت: اى فرزند پيامبر خدا ! آيا [ به پيمانم ]وفا كردم ؟
امام عليه السلام فرمود : «آرى ، تو در بهشت ، پيشِ روى من هستى . سلامِ مرا به پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله برسان و به او بگو كه : من ، در پى [ تو ] مىآيم» .
سپس جنگيد تا كشته شد. خشنودى خدا، بر او باد !۱
۹۷۲.مثير الأحزان : عمر بن ابى قَرَظه انصارى ، در دفاع از حسين عليه السلام مىجنگيد، در حالى كه مىگفت:
بى گمان ، جنگاوران انصار ، مىدانندكه من ، از حريم خود ، حمايت مىكنم
به سان جوانى كه نمىگُريزد ، شمشير مىزنمخون و خانهام را در راه حسين عليه السلام مىدهم .
سخن او «خانهام» ، به عمر بن سعد ، اشاره دارد كه چون حسين عليه السلام از او درخواست آتشبس كرد، گفت: ابن زياد ، خانهام را خراب مىكند .
او همانند مردانِ دلاور ، جنگيد و بر حوادث هولناك ، شكيب ورزيد و در برابر تيرها، سينه خود را سپر كرد و هيچ آسيبى به حسين عليه السلام نرسيد تا آن كه بر اثر زخمهايى كه خورده بود ،