65
دانشنامه قرآن و حديث 16

۱۳۳.نوادر الاُصولـ به نقل از رفاعة بن رافع زرقى ـ :مردى گفت : اى پيامبر خدا ! در باره بردگان ما كه گروهى چون ما مسلمان اند و مانند ما نماز مى خوانند و روزه مى گيرند و ما آنها را مى زنيم ، چه مى فرماييد ؟
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «گناه [و تقصير] آنها، با مجازات هايى كه شما آنها را مى كنيد ، وزن مى شود . اگر مجازات هاى شما بيشتر از گناه آنها بود، از [ثواب هاى ]شما مى گيرند» .
مرد گفت : اگر به آنها ناسزا گفتيم ، چه ؟
فرمود : «گناه آنها با ناسزاى شما وزن مى شود . اگر ناسزاى شما بيشتر بود، از [حسنات ]شما به آنها داده مى شود» .
مرد گفت : دشمنى نزديك تر از آنها به خودم نمى بينم !
آن گاه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله اين آيه را خواند : «و برخى از شما را براى برخى ديگر قرار، [وسيله] آزمايش قرار داديم . آيا شكيبايى مى كنيد ؟ و پروردگار تو بيناست» .

۱۳۴.امام زين العابدين عليه السلام :حقّ حاكم، اين است كه بدانى تو براى او [وسيله] آزمايش قرار داده شده اى و او به واسطه تسلّطى كه خداى عز و جل براى او بر تو قرار داده است ، در مورد تو آزمايش مى شود .

۱۳۵.امام على عليه السلامـ از خضر عليه السلام ـ :خداوند، بندگانش را با يكديگر مى آزمايد : دانا را با دانا مى آزمايد ، نادان را با نادان ، دانا را با نادان ، و نادان را با دانا .

۱۳۶.امام باقر عليه السلام :چون خداى عز و جل ذريّه آدم عليه السلام را از پشت او بيرون آورد تا از آنها براى پروردگارى خودش و [ايمان آوردن به] نبوّت هر پيامبرى پيمان بگيرد ، نخستين كسى كه براى نبوّتش از آنها پيمان گرفت، محمّد بن عبد اللّه صلى الله عليه و آله بود . آن گاه خداوند عز و جل به آدم فرمود : «بنگر كه چه مى بينى» .
آدم عليه السلام به ذريّه اش كه مانند مور، آسمان را پر كرده بودند ، نگاه كرد و گفت : پروردگارا ! چه بسيارند ذريّه من ! آنها را براى چه آفريدى ؟ و با اين پيمان ستانى ات از آنها چه مى خواهى ؟
خداى عز و جل فرمود : «مرا بپرستند و چيزى را انبازم نسازند و به پيامبرانم بگرَوَند و از آنها پيروى كنند» .
آدم عليه السلام گفت : پروردگارا ! چرا برخى افرادِ نَسلم را بزرگ تر از ديگران مى بينم ؟ و چرا برخى پُرنورترند و برخى كم نورتر ، و برخى بى نورند ؟
خداى عز و جل فرمود : «آنان را اين گونه آفريدم تا آنها را در همه حالت هايشان بيازمايم» .
آدم گفت : پروردگارا ! آيا به من اجازه سخن مى دهى تا سخن بگويم ؟
خداى عز و جل فرمود : «سخن بگو ؛ زيرا روح تو، از روح من است ، هر چند كه طبيعتت بر خلاف هستىِ من است» .
آدم عليه السلام گفت : اى كاش آنها را يك سان و يك اندازه و با يك طبيعت و يك سرشت ، و يك رنگ و داراى عمر يك سان و روزىِ برابر مى آفريدى تا به يكديگر ستم نمى كردند و حسادت و كينه توزى و اختلاف بر سر چيزى در ميان آنها پيدا نمى شد !
خداى عز و جل فرمود : «اى آدم ! به وسيله روح من، سخن گفتى ؛ امّا به سبب ناتوانىِ طبيعتت، از چيزى دَم زدى كه بِدان علم ندارى . من، آفريدگار دانا هستم . از سرِ دانايى خود، آنان را گونه گون آفريدم ، و فرمان من بنا به خواست من، در ميان آنان محقّق مى شود ، و همگى سر در [گرو] تدبير و تقدير من دارند ، و آفرينش من دگرگونى نمى پذيرد . من، پرى و آدمى را در حقيقت ، براى اين آفريدم كه بندگى ام نمايند ، و بهشت را براى كسانى از آنها خلق كردم كه مرا اطاعت و بندگى كنند و از فرستادگانم پيروى نمايند و باك ندارم ، و آتش را براى كسى خلق نمودم كه به من كافر شود و نافرمانى ام كند و از فرستادگانم پيروى ننمايد و باك ندارم .
و تو را و ذريّه تو را آفريدم، بى آن كه به تو و آنان نيازى داشته باشم؛ بلكه تو و آنها را آفريدم تا آزمايشتان كنم كه كدامينتان در سراى دنيا ، در زندگى و پيش از مردنتان ، نيك كردارتريد .
پس ، دنيا و آخرت و زندگى و مرگ و طاعت و معصيت و بهشت و دوزخ را بدين منظور آفريدم ، و در تقدير و تدبير خود، اين چنين اراده كردم ، و از روى علم و شناختم به آنان ، در شكل و جسم و رنگ و عمر و روزى و طاعت و معصيت آنها تفاوت افكندم ، و خوش بخت و بدبخت و بينا و كور و كوتاه و بلند و زيبا و زشت و دانا و نادان و دارا و نادار و فرمان بردار و نافرمان و تن درست و بيمار و معلول و سالم قرارشان دادم تا آن كس كه معلول است، به آن كه سالم است، بنگرد و مرا بخواند و از من بخواهد كه او را عافيت بخشم ، و بر بلاى من شكيبايى ورزد و من پاداش فراوانش دهم ، و دارا به نادار بنگرد و مرا حمد و سپاس گويد ، و نادار به دارا بنگرد و به درگاه من دعا و درخواست كند ، و مؤمن به كافر بنگرد و مرا به خاطر آن كه هدايتش كرده ام، سپاس گويد .
پس براى اين، آنها را آفريدم تا در خوشى و ناخوشى و در آسايش و گرفتارى و در آنچه به آنها عطا مى كنم يا نمى كنم، امتحانشان كنم ، و منم خداى پادشاهِ توانا ، و من حق دارم همه آنچه را مقدّر ساخته ام ، طبق تدبيرم اجرا كنم ، و نيز حق دارم از اين تقدير، آنچه را كه بخواهم، به آنچه مى خواهم، تغيير دهم ، و آنچه را پس و پيش مقدّر كرده ام ، پيش و پس گردانم . من، خدايى هستم كه آنچه بخواهم، انجام مى دهم ، و از كارى كه مى كنم، پرسش نمى شوم ؛ بلكه من هستم كه از خلقم در باره كارهايى كه مى كنند، پرسش [و بازخواست] مى كنم .


دانشنامه قرآن و حديث 16
64

۱۳۳.نوادر الاُصول عن رفاعة بن رافع الزرقي :قالَ رَجُلٌ : يا رَسولَ اللّهِ ، كَيفَ تَرى في رَقيقِنا أقوامٌ مُسلِمونَ يُصَلّونَ صَلاتَنا ويَصومونَ صِيامَنا ، نَضرِبُهُم ؟
فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : يوزَنُ ذَنبُهُم وعُقوبَتُكُم إيّاهُم ، فَإِن كانَت عُقوبَتُكُم أكثَرَ مِن ذَنبِهِم ، أخَذوا مِنكُم . ۱
قال : أَفَرَأَيتَ سَبَّنا إيّاهُم ؟
قالَ : يوزَنُ ذَنبُهُم وأَذاكُم إيّاهُم ، فَإِن كانَ أذاكُم أكثَرَ اُعطوا مِنكُم .
قالَ الرَّجُلُ : ما أسمَعُ عَدُوّا أقرَبَ إلَيَّ مِنهُم ! فَتَلا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : «وَ جَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَ كَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا» ۲ . ۳

۱۳۴.الإمام زين العابدين عليه السلام :حَقُّ السُّلطانِ أن تَعلَمَ أنَّكَ جُعِلتَ لَهُ فِتنَةً ، وأَنَّهُ مُبتَلىً فيكَ بِما جَعَلَهُ اللّهُ عز و جل عَلَيكَ مِنَ السُّلطانِ . ۴

۱۳۵.الإمام عليّ عليه السلام عن الخضر عليه السلام :إنَّ اللّهَ ابتَلى عِبادَهُ بَعضَهُم بِبَعضٍ ، وَابتَلَى العالِمَ بِالعالِمِ ، وَالجاهِلَ بِالجاهِلِ ، وَالعالِمَ بِالجاهِلِ ، وَالجاهِلَ بِالعالِمِ . ۵

۱۳۶.الإمام الباقر عليه السلام :إنَّ اللّهَ عز و جل لَمّا أخرَجَ ذُرِّيَّةَ آدَمَ عليه السلام مِن ظَهرِهِ لِيَأخُذَ عَلَيهِمُ الميثاقَ بِالرُّبوبِيَّةِ لَهُ ، وبِالنُّبُوَّةِ لِكُلِّ نَبِيٍّ ، فَكانَ أوَّلَ مَن أخَذَ لَهُ عَلَيهِمُ الميثاقَ بِنُبُوَّتِهِ مُحَمَّدُ بنُ عَبدِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، ثُمَّ قالَ اللّهُ عز و جل لِادَمَ : اُنظُر ماذا تَرى ؟ قالَ : فَنَظَرَ آدَمُ عليه السلام إلى ذُرِّيَّتِهِ وهُم ذَرٌّ ۶ قَد مَلَؤُوا السَّماءَ ، قالَ آدَمُ عليه السلام : يا رَبِّ ما أكثَرَ ذُرِّيَّتي ! ولِأَمرٍ ما خَلَقتَهُم ، فَما تُريدُ مِنهُم بِأَخذِكَ الميثاقَ عَلَيهِم ؟
قالَ اللّهُ عز و جل : يَعبُدُونَني لا يُشرِكونَ بي شَيئا ، ويُؤمِنونَ بِرُسُلي ويَتَّبِعونَهُم .
قالَ آدَمُ عليه السلام : يا رَبِّ ، فَما لي أرى بَعضَ الذَّرِّ أعظَمَ مِن بَعضٍ ، وبَعضَهُم لَهُ نورٌ كَثيرٌ ، وبَعضَهُم لَهُ نورٌ قَليلٌ ، وبَعضَهُم لَيسَ لَهُ نورٌ ؟ !
فَقالَ اللّهَ عز و جل : كَذلِكَ خَلَقتُهُم لِأَبلُوَهُم في كُلِّ حالاتِهِم .
قالَ آدَمُ عليه السلام : يا رَبِّ ، فَتَأذَنُ لي فِي الكَلامِ فَأَتَكَلَّمَ ؟
قالَ اللّهُ عز و جل : تَكَلَّم ، فَإِنَّ روحَكَ مِن روحي ، وطَبيعَتَكَ مِن خِلافِ كَينونَتي .
قالَ آدَمُ : يا رَبِّ ، فَلَو كُنتَ خَلَقتَهُم عَلى مِثالٍ واحِدٍ ، وقَدرٍ واحِدٍ ، وطَبيعَةٍ واحِدَةٍ ، وجِبِلَّةٍ واحِدَةٍ ، وأَلوانٍ واحِدَةٍ ، وأَعمارٍ واحِدَةٍ ، وأَرزاقٍ سَواءٍ ، لَم يَبغِ بَعضُهُم عَلى بَعضٍ ، ولَم يَكُن بَينَهُم تَحاسُدٌ ولا تَباغُضٌ ، ولَا اختِلافٌ في شَيءٍ مِنَ الأَشياءِ .
قالَ اللّهُ عز و جل : يا آدَمُ ! بِروحي نَطَقتَ ، وبِضَعفِ طَبيعَتِكَ تَكَلَّفتَ ما لا عِلمَ لَكَ بِهِ ، وأَنَا الخالِقُ العالِمُ ، بِعِلمي خالَفتُ بَينَ خَلقِهِم ، وبِمَشيئَتي يَمضي فيهِم أمري ، وإلى تَدبيري وتَقديري صائِرونَ ، لا تَبديلَ لِخَلقي ، إنَّما خَلَقتُ الجِنَّ وَالإِنسَ لِيَعبُدونَ ، وخَلَقتُ الجَنَّةَ لِمَن أطاعَني وعَبَدَني مِنهُم وَاتَّبَعَ رُسُلي ولا اُبالي ، وخَلَقتُ النّارَ لِمَن كَفَرَ بي وعَصاني ولَم يَتَّبِع رُسُلي ولا اُبالي .
وخَلَقتُكَ وخَلَقتُ ذُرِّيَّتَكَ مِن غَيرِ فاقَةٍ بي إلَيكَ وإلَيهِم ، وإنَّما خَلَقتُكَ وخَلَقتُهُم لِأَبلُوَكَ وأَبلُوَهُم أيُّكُم أحسَنُ عَمَلاً في دارِ الدُّنيا ، في حَياتِكُم وقَبلَ مَماتِكُم .
فَلِذلِكَ خَلَقتُ الدُّنيا وَالآخِرَةَ ، وَالحَياةَ وَالمَوتَ ، وَالطّاعَةَ وَالمَعصِيَةَ ، وَالجَنَّةَ وَالنّارَ ، وكَذلِكَ أرَدتُ في تَقديري وتَدبيري ، وبِعِلمِي النافِذِ فيهِم خالَفتُ بَينَ صُوَرِهِم وأَجسامِهِم وأَلوانِهِم وأَعمارِهِم وأَرزاقِهِم وطاعَتِهِم ومَعصِيَتِهِم ، فَجَعَلتُ مِنهُمُ الشَّقِيَّ وَالسَّعيدَ ، وَالبَصيرَ وَالأَعمى ، وَالقَصيرَ وَالطَّويلَ ، وَالجَميلَ وَالدَّميمَ ، وَالعالِمَ وَالجاهِلَ ، وَالغَنِيَّ وَالفَقيرَ ، وَالمُطيعَ وَالعاصِيَ ، وَالصَّحيحَ وَالسَّقيمَ ، ومَن بِهِ الزَّمانَةُ ۷ ومَن لا عاهَةَ بِهِ . فَيَنظُرُ الصَّحيحُ إلَى الَّذي بِهِ العاهَةُ فَيَحمَدُني عَلى عافِيَتِهِ ، ويَنظُرُ الَّذي بِهِ العاهَةُ إلَى الصَّحيحِ فَيَدعوني ويَسأَ لُني أن اُعافِيَهُ ، ويَصبِرُ عَلى بَلائي فَاُثيبُهُ جَزيلَ عَطائي ، ويَنظُرَ الغَنِيُّ إلَى الفَقيرِ فَيَحمَدُني ويَشكُرُني ، ويَنظُرُ الفَقيرُ إلَى الغَنِيِّ فَيَدعوني ويَسأَ لُني ، ويَنظُرُ المُؤمِنُ إلَى الكافِرِ فَيَحمَدُني عَلى ما هَدَيتُهُ .
فَلِذلِكَ خَلَقتُهُم لِأَبلُوَهُم فِي السَّرّاءِ وَالضَّرّاءِ ، وفيما اُعافيهِم ، وفيما أبتَليهِم ، وفيما اُعطيهِم وفيما أمنَعُهُم ، وأَنَا اللّهُ المَلِكُ القادِرُ ، ولي أن اُمضِيَ جَميعَ ما قَدَّرتُ عَلى ما دَبَّرتُ ، ولي أن اُغَيِّرَ مِن ذلِكَ ما شِئتُ إلى ما شِئتُ ، واُقَدِّمُ مِن ذلِكَ ما أخَّرتُ ، واُؤَخِّرُ مِن ذلِكَ ما قَدَّمتُ ، وأَنَا اللّهُ الفَعّالُ لِما اُريدُ ، لا اُسأَلُ عَمّا أفعَلُ ، وأَنَا أسأَلُ خَلقي عَمّا هُم فاعِلونَ . ۸

1.في المصدر: «منك» ، والتصويب من الدرّ المنثور .

2.الفرقان : ۲۰ .

3.نوادر الاُصول : ج ۱ ص ۶۳ ، تفسير ابن أبي حاتم : ج ۸ ص ۲۶۷۵ ح ۱۵۰۴۶ عن أبي رافع الزرقي نحوه ، الدرّ المنثور : ج ۶ ص ۲۴۴ .

4.كتاب من لا يحضره الفقيه : ج ۲ ص ۶۲۰ ح ۳۲۱۴ ، الخصال : ص ۵۶۷ ح ۱ ، الأمالي للصدوق : ص ۴۵۲ ح ۶۱۰ ، مكارم الأخلاق : ج ۲ ص ۳۰۰ ح ۲۶۵۴ كلّها عن ثابت بن دينار ، بحار الأنوار : ج ۷۴ ص ۴ ح ۱ .

5.تفسير العيّاشي : ج ۲ ص ۳۴۸ ح ۷۹ عن الأصبغ بن نباتة ، بحار الأنوار : ج ۱۲ ص ۲۰۵ ح ۲۹ ؛ تاريخ دمشق : ج ۱۷ ص ۳۵۰ ح ۴۱۴۰ عن معتمر بن سليمان عن الإمام الباقر عن أبيه عن الخضر عليهم السلام ، العظمة : ج ۴ ص ۱۴۶۶ ح ۹۶۶ عن معمر بن سام عن الإمام الباقر عن أبيه عن الخضر عليهم السلام .

6.الذَرُّ : النسل (المصباح المنير : ص ۲۰۷ «ذرر») .

7.الزمانة : العاهة (مجمع البحرين : ج ۲ ص ۷۸۲ «زمن») .

8.الكافي : ج ۲ ص ۸ ح ۲ ، علل الشرائع : ص ۱۰ ح ۴ ، الاختصاص : ص ۳۳۲ ، مختصر بصائر الدرجات : ص ۱۵۵ كلّها عن حبيب السجستاني نحوه ، بحار الأنوار : ج ۵ ص ۲۲۶ ح ۵ .

  • نام منبع :
    دانشنامه قرآن و حديث 16
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری: جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    22
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 68004
صفحه از 579
پرینت  ارسال به