۷۳.امام على عليه السلامـ در بيان بيعت ۱ ـ :مردم [براى بيعت با من ]همانند هجوم شتران تشنه در روز آبشان ـ كه ساربان رهايشان كرده و بند از پايشان برداشته شده است ـ ، بر من هجوم آوردند تا آن جا كه گمان بردم مرا [زير فشار جمعيت خود] خواهند كشت ، و يا يكديگر را خواهند كشت .
۷۴.امام على عليه السلامـ در بيان بيعت طلحه و زبير ـ :نزدم آمديد و گفتيد : با ما بيعت كن . گفتم : نمى كنم . گفتيد : چرا ! گفتم : نه . دستم را بستم. آن را گشوديد . دستم را پس كشيدم . آن را پيش كشيديد و همچون اشتران تشنه كه در روز آبشان به طرف آبشخورهايشان هجوم مى برند ، بر سر من هجوم آورديد ، چندان كه گمان بردم مرا خواهيد كشت و يكديگر را خواهيد كشيد . پس ، دستم را گشودم و شما آزادانه با من بيعت كرديد ، و پيشاپيش شما طلحه و زبير ، با اختيار و بدون هيچ گونه اجبارى ، با من بيعت نمودند .
۷۵.امام على عليه السلامـ در وصف چگونگى بيعت مردم با ايشان ـ :دست مرا گشوديد و من آن را بستم . آن را كشيديد و من جمعش كردم . سپس مانند شتران تشنه اى كه در روز آبشان به آبشخورهايشان هجوم مى برند، به طرف من هجوم آورديد، تا آن جا كه بند كفش پاره شد ، و ردا افتاد ، و ناتوان، لگدمال شد ، و شادمانى مردم از بيعتشان با من بِدان جا رسيد كه كودكان نيز از آن خوش حال بودند ، و پيران با گام هاى لرزان ، و آدم هاى عليل و بيمار، كشان كشان ، و دختركان نورسيده با سر و روى برهنه به تماشاى آن، بيرون آمدند
۷۶.وقعة صفّينـ به نقل از خفاف بن عبد اللّه ـ :مردم براى بيعت با على، پروانه وار گِردش را گرفتند، چندان كه كفش ها گم شدند ، و رداها [از دوش] افتادند ، و پيران، لگدمال گرديدند.