۱۵.الأمالى، طوسىـ به نقل از ابو ذر ـ :عمر بن خطّاب به على عليه السلام و عثمان و طلحه و زبير و عبد الرحمان بن عوف و سعد بن ابى وقّاص دستور داد به اتاقى بروند و در را به روى خود ببندند و در باره تعيين خليفه رايزنى كنند و سه روز به آنان مهلت داد [و گفت : ]اگر پنج نفر بر يك چيز توافق كردند و يك نفرشان نپذيرفت، آن يك نفر كشته شود ، و اگر چهار نفر توافق كردند و دو نفر مخالفت ورزيدند، آن دو نفر كشته شوند . پس چون همگى بر يك نظر هم داستان شدند ، على بن ابى طالب عليه السلام به آنها فرمود : «مايلم سخنى را كه مى گويم ، گوش كنيد . اگر درست بود، آن را بپذيريد و اگر نادرست بود، ردّش كنيد» .
گفتند : بگو .
فرمود : «شما را به خدا سوگند مى دهم... آيا در ميان شما كسى هست كه خداوند عز و جل آيه مباهله را در باره او و همسرش و دو فرزندش نازل كرده باشد و خداوند عز و جل نفْس او را نفْس پيامبرش قلمداد كرده باشد ، جز من ؟».
گفتند : نه .
۱۶.المسترشدـ در بيان سوگنددهى امير مؤمنان عليه السلام در روز شورا ـ :على امير مؤمنان عليه السلام ، در روز شورا به ايراد سخن پرداخت و چيزهايى را بر شمرد . از جمله اين كه فرمود : «... شما را به خدا ، آيا در ميان شما كسى هست كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در روز مباهله ، وقتى آيه «بگو : بياييد پسرانمان و پسرانتان را و زنانمان و زنانتان را و خودمان و خودتان را فرا بخوانيم» نازل شد ، به او ـ جز به من ـ فرموده باشد : تو خودِ من هستى ؟».
گفتند : نه، به خدا !
۱۷.الخصالـ به نقل از مكحول ـ :امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام فرمود : «ياران پيامبر، محمّد صلى الله عليه و آله ـ كه حافظان دين او هستند ـ ، مى دانند كه در بين آنان هيچ مردى نيست كه امتيازى داشته باشد، مگر اين كه من نيز آن امتياز را دارم و بيشترش را هم دارم ؛ ولى مرا هفتاد امتياز است كه هيچ كس از آنان در آنها با من شريك نيست» .
گفتم : اى امير مؤمنان ! مرا از آنها آگاه فرما .
فرمود : «نخستين امتيازم، اين است كه من يك چشم به هم زدن نيز به خدا شرك نورزيده ام... و سى و چهارمين امتياز، اين است كه نصارا چيزى را ادّعا كردند و خداوند عز و جل در باره آن، اين آيه را فرو فرستاد : «پس هر كه در اين باره ، پس از دانشى كه تو را حاصل آمده ، با تو محاجّه كرد ، بگو : بياييد پسرانمان و پسرانتان را و زنانمان و زنانتان را و خودمان و خودتان را فرا بخوانيم ، سپس مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم» . خود من ، خود پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بود ، و زنان ، فاطمه عليهاالسلام ، و پسران ، حسن و حسين بودند .
سپس آن عدّه (نصارا) پشيمان شدند و از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله خواستند كه آنان را [از مباهله] معاف دارد و پيامبر صلى الله عليه و آله ايشان را معاف داشت . سوگند به آن خدايى كه تورات را بر موسى و فرقان را بر محمّد صلى الله عليه و آله فرو فرستاد ، اگر با ما مباهله كرده بودند، به صورت بوزينه و خوك در مى آمدند» .