111
دانشنامه قرآن و حديث 16

۱۲.مجمع البيانـ در تفسير سخن خداوند متعال : «ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم ... همانا خدا اين را كه به او شرك آورده شود ، نمى آمرزد» ـ :اين آيات در باره پسران اُبَيرِق، نازل شد . آنان سه برادر به نام هاى بِشر و بُشَير و مُبَشِّر بودند . كنيه بُشَير ، ابو طعمه بود و در هجو ياران پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شعر مى سرود و سپس مى گفت : اين را فلانى سروده است .
اين سه برادر، هم در جاهليت و هم در روزگار اسلام، فقير بودند . روزى ابو طعمه بالاخانه رفاعة بن زيد را از پشت ، سوراخ كرد و مقدارى خوراك و شمشير و زرهى را به سرقت برد . رفاعه موضوع را با برادرزاده اش قَتادة بن نعمان ـ كه از مجاهدان بدر بود ـ ، در ميان گذاشت و هر دو ، به اتّفاق هم ، خانه را گشتند و از اهل خانه پرس و جو كردند . پسران اُبَيرِق گفتند : به خدا سوگند كه دزد شما، كسى جز لُبَيد بن سهل نيست . لُبَيد كه مردى محترم و با اصل و نسب بود، شمشيرش را بر كشيد و به سراغ آنان رفت و گفت : اى پسران اُبَيرِق ! آيا به من نسبت دزدى مى دهيد، در حالى كه شما خود به اين كار، از من سزاوارتريد ؟! شما همان منافقانى هستيد كه پيامبر خدا را هجو مى كنيد و آن [هجو] را به قريش ، نسبت مى دهيد . يا اقرار مى كنيد، يا شما را از دم تيغ مى گذرانم !
پسران اُبيرق با او از درِ مدارا و نرمش در آمدند . قتاده نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و گفت : اى پيامبر خدا ! خانواده اى از ما خانواده نابابى هستند و به خانه عمويم تجاوز و بالاخانه او را از پشت، سوراخ كرده اند و خوراك و سلاحش را برده اند .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : «در كار خود، بيشتر فكر كنيد» .
چون مردى از تيره آنان به نام اُسَير بن عروه اين ماجرا را شنيد ، مردانى از خاندان را جمع كرد و نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رفت و گفت : قَتادة بن نعمان و عمويش نزد خانواده اى از ما كه مردمانى محترم و با اصل و نسب و صالح هستند، رفته و آنها را به كارى زشت ، سرزنش كرده اند و به ايشان كارى را نسبت داده اند كه شايسته نيست . و رفت .
پس از آن، قتاده نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله رفت تا با ايشان صحبت كند؛ امّا پيامبر خدا صلى الله عليه و آله با او برخورد تندى كرد و فرمود : «نزد خانواده اى محترم و با اصل و نسب رفته اى و آنها را به كارى زشت ، سرزنش كرده اى و آنچه نشايد، گفته اى ؟».
قتاده از نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله برخاست و پيش عمويش باز گشت و گفت : كاش مرده بودم و با پيامبر خدا، صحبت نكرده بودم ؛ زيرا او با من سخنى گفت كه خوش نمى دارم !
عمويش رفاعه گفت : خدا كمك مى كند ! پس اين آيات، نازل شد : «ما اين كتاب را به سوى تو فرو فرستاديم» تا «خدا اين را كه به او شرك آورده شود ، نمى آمرزد» . خبر نازل شدن اين آيات در باره بُشير، به او رسيد و او به مكّه گريخت و به كفر ، باز گشت .


دانشنامه قرآن و حديث 16
110

۱۲.مجمع البيانـ في تَفسيرِ قَولِهِ تَعالى : «إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ . . . إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ » ۱ ـ :نَزَلَت في بَني اُبَيرِقٍ ؛ وكانوا ثَلاثَةَ إخوَةٍ : بِشرٌ وبُشَيرٌ ومُبَشِّرٌ ، وكانَ بُشَيرٌ يُكَنّى أبا طُعمَةَ ، وكانَ يَقولُ الشِّعرَ يَهجو بِهِ أصحابَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، ثُمَّ يَقولُ : قالَهُ فُلانٌ . وكانوا أهلَ حاجَةٍ فِي الجاهِلِيَّةِ وَالإِسلامِ ، فَنَقَبَ أبو طُعمَةَ عَلى عِلِّيَّةِ ۲ رِفاعَةَ بنِ زَيدٍ وأَخَذَ لَهُ طَعاما وسَيفا ودِرعا ، فَشَكا ذلِكَ إلَى ابنِ أخيهِ قَتادَةَ بنِ النُّعمانِ ، وكانَ قَتادَةُ بَدرِيّا ، فَتَجَسَّسا فِي الدّارِ وسَأَلا أهلَ الدّارِ في ذلِكَ ، فَقالَ بَنو اُبَيرِقٍ : وَاللّهِ ما صاحِبُكُم إلّا لَبيدُ بنُ سَهلٍ ؛ رَجُلٌ ذو حَسَبٍ ونَسَبٍ ، فَأَصلَتَ عَلَيهِم لَبيدُ بنُ سَهلٍ سَيفَهُ وخَرَجَ إلَيهِم ، وقالَ : يا بَني اُبَيرِقٍ ! أتَرمونَني بِالسَّرَقِ وأَنتُم أولى بِهِ مِنّي ، وأَنتُمُ مُنافِقونَ ، تَهجونَ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله وتَنسُبونَ ذلِكَ إلى قُرَيشٍ ؟ لَتُبَيِّنُنَّ ذلِكَ أو لَأَضَعَنَّ سَيفي فيكُم ، فَدارَوهُ .
وأَتى قَتادَةُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ : يا رَسولَ اللّهِ ، إنَّ أهلَ بَيتٍ مِنّا أهلُ بَيتِ سَوءٍ ، عَدَوا عَلى عَمّي فَخَرَقوا عِلِّيَّةً لَهُ مِن ظَهرِها ، وأَصابوا لَهُ طَعاما وسِلاحا . فَقالَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله : اُنظُروا ۳ في شَأنِكُم .
فَلَمّا سَمِعَ بِذلِكَ رَجُلٌ مِن بَطنِهِمُ الَّذي هُم مِنهُ يُقالُ لَهُ : «اُسَيرُ بنُ عُروَةَ» ، جَمَعَ رِجالاً مِن أهلِ الدّارِ ، ثُمَّ انطَلَقَ إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقالَ : إنَّ قَتادَةَ بنَ النُّعمانِ وعَمَّهُ عَمَدا إلى أهلِ بَيتٍ مِنّا لَهُم حَسَبٌ ونَسَبٌ وصَلاحٌ وأبَّنوهُم بِالقَبيحِ ، وقالوا لَهُم ما لا يَنبَغي ، وَانصَرَفَ .
فَلَمّا أتىَ قَتادَةُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله بَعدَ ذلِكَ لِيُكَلِّمَهُ ، جَبَهَهُ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله جَبها شَديدا ، وقالَ :
عَمَدتَ إلى أهلِ بَيتِ حَسَبٍ ونَسَبٍ تَأتيهم بِالقَبيحِ وتَقولُ لَهُم ما لا يَنبَغي ؟!
قالَ : فَقامَ قَتادَةُ مِن عِندِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ورَجَعَ إلى عَمِّهِ ، وقالَ : لَيتَني مِتُّ ولَم أكُن كَلَمَّتُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، فَقَد قالَ لي ما كَرِهتُ . فَقالَ عَمُّهُ رَفاعَةُ : اللّهُ المُستَعانُ .
فَنَزَلَتِ الآياتُ : «إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ » ۴ إلىَ قَولِهِ : «إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ » ۵ ، فَبَلَغَ بُشَيرا ما نَزَلَ فيهِ مِنَ القُرآنِ فَهَرَبَ إلى مَكَّةَ وَارتَدَّ كافِرا . ۶

1.النساء : ۱۰۵ ـ ۱۱۶ .

2.العِلِّيَّةُ وَالعُلِّيَّةُ جَميعاً : الغُرفَةُ ( لسان العرب : ج ۱۵ ص ۸۶ « علا » ) .

3.كذا في المصدر ، وفي المستدرك على الصحيحين : «سأنظر» ، وهو المناسب للسياق .

4.. النساء : ۱۰۵ .

5.. النساء : ۱۱۶ .

6.مجمع البيان : ج ۳ ص ۱۶۰ ، التبيان في تفسير القرآن : ج ۳ ص ۳۱۶ نحوه ، بحار الأنوار : ج ۲۲ ص ۲۲ وراجع : المستدرك على الصحيحين : ج ۴ ص ۴۲۶ ح ۸۱۶۴ .

  • نام منبع :
    دانشنامه قرآن و حديث 16
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری: جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    22
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 68049
صفحه از 579
پرینت  ارسال به