287
دانشنامه قرآن و حديث 10

۸۰۴.امام زين العابدين عليه السلامـ در اندرزنامه اش به محمّد بن مسلم زهرى ـ :خداوند ، ما و تو را از فتنه ها نگه دارد و بر تو از آتش [دوزخ ]رحم كند . تو اينك به حالى در افتاده اى كه هر كس تو را بدين حال ببيند ، سزد كه بر تو رحم آورد ؛ كه نعمت هاى خداوند ، تو را سنگين بار ساخته كه تنى سالم و عمرى دراز ارزانى ات داشته است . حجّت هاى او بر تو تمام گشته است ، بدان سبب كه بار كتابش را بر دوش تو نهاده [و قرآن را مى شناسى] و تو را در دينش فقيه [و آگاه ]ساخته و سنّت پيامبرش محمّد صلى الله عليه و آله را به تو شناسانده است . در هر نعمتى كه به تو ارزانى داشته و در هر حجّتى كه بدان وسيله برايت حجّت آورده ، فريضه اى بر تو واجب گردانيده است و مُرادش جز اين نيست كه سپاس گزارى تو را در آن بيازمايد و تفضّلى را كه به تو نموده ، آشكار گرداند و فرموده است : «اگر سپاس بگزاريد ، بى گمان، [نعمت] شما را افزون مى گردانم و اگر ناسپاسى كنيد ، به راستى كه عذاب من سخت است» .
پس بنگر كه فرداى قيامت، چگونه مَردى خواهى بود ، آن گاه كه در پيشگاه خداوند بِايستى و او از نعمت هايش بر تو بپرسد كه: آنها را چگونه پاس داشتى؟ و از حجّت هايش بر تو بازخواستت كند كه: آنها را چگونه به جاى آوردى؟ هرگز مپندار كه خداوند ، از تو عذر و بهانه اى خواهد پذيرفت و يا به كوتاهى كردن هاى تو رضايت خواهد داد . هيهات ، هيهات! نه چنين است . او در كتاب خويش از علما پيمان گرفته ، آن جا كه فرموده است : «بايد آن (حقايق كتاب) را براى مردم بيان كنيد و آن را كتمان مكنيد» .
بدان كه كمترين حقيقتى را كه كتمان كرده اى و سبك ترين بارى را كه بر دوش دارى ، اين است كه با نزديك شدنت به ستمگر و پذيرش دعوت او ـ آن گاه كه تو را دعوت كرد ـ مونس تنهايى ستمگر شدى و راه گم راهى را برايش سهل و هموار ساختى . وه! چه مى ترسم كه فردا[ى قيامت] همراه خيانتكاران به كيفر گناهت گرفتار آيى و از آنچه در برابر يارى رساندنت به ستم ستمگران گرفته اى ، بازخواست شوى . تو چيزى را از كسى كه به تو بخشيده است ، گرفته اى كه از آنِ تو نيست و به كسى نزديك شده اى كه حقّ هيچ كس را نپرداخته است و تو نيز از زمانى كه به او نزديك گشته اى ، از باطلى جلوگيرى نكرده اى . تو كسى را به دوستى گرفته اى [و دعوتش را اجابت كرده اى] كه با خدا به دشمنى برخاسته است . آيا نه اين است كه با دعوت او از تو ـ آن گاه كه تو را [به همكارى] دعوت كرد ـ تو را محورى براى به چرخش در آوردن آسياب ستمگرى هايشان و پلى براى عبور به سوى بلا آفرينى هايشان و نردبانى براى ضلالتشان و مبلّغ گم راهى شان و پوينده راهشان قرار دادند؟! به واسطه تو كارى كرده اند كه مسلمانان به علما[ى راستين ]نيز به ديده شك و بدگمانى بنگرند و به وسيله تو، دل هاى نادانان را به دنبال خود مى كشانند . [حتّى ]مقرّب ترين وزيران و نيرومندترين ياران آنها هم در درست جلوه دادن تباهكارى هاى آنان و كشاندن مردم از خاص و عام به سوى آنان به پاى تو نرسيدند . چه اندك است آنچه به تو دادند در مقايسه با آنچه از تو گرفتند و چه ناچيز است آنچه [از دنيا] برايت آباد ساختند و چه عظيم است آنچه از تو (خانه ايمان و آخرتت را) ويران ساختند! پس مراقب نفْس خود باش كه كسى جز تو آن را نپايد و چونان مردى مسئول ، به حساب نفست رسيدگى كن .
بنگر كه چگونه از كسى كه تو را در خُردى و بزرگى ات با نعمت هايش پرورانده ، سپاس مى گزارى؟ وه! چه مى ترسم كه تو آن گونه باشى كه خداوند در كتابش فرموده است : «پس بعد از آنان، جانشينانى وارثِ كتاب [آسمانى] شدند كه متاع اين دنياى پست را مى گيرند و مى گويند : بخشيده خواهيم شد» . تو در سراى ماندگارى نيستى . تو در سرايى هستى كه بانگ رحيل سر داده است . مگر انسان پس از همگنانش [كه رفته اند] ، چه اندازه مى زِيَد؟! خوشا به حال كسى كه در دنيا هراسناك به سر برد و بدا به حال آن كسى كه بميرد و پس از او گناهانش بماند!
بر حذر باش ؛ زيرا خبردار شده اى و بشتاب ؛ زيرا مهلتت محدود است . تو با كسى معامله مى كنى كه نادان نيست و آن كه مراقب توست ، [لحظه اى ]غافل نمى شود . آماده شو ؛ زيرا سفرى دور و دراز به تو نزديك شده است و [درد ]گناهت را درمان كن ؛ زيرا مرضى سخت به جانت راه يافته است .
گمان مبر كه قصدم توبيخ و سرزنش و نكوهش كردن توست ؛ بلكه مى خواهم خداوند ، انديشه از دست رفته ات را جان دهد و دين از كف رفته ات را به تو باز گرداند و اين سخن خداى متعال در كتابش را يادآور شوم كه فرموده است : «يادآورى كن كه يادآورى ، مؤمنان را سود مى بخشد» .
تو ياد آن عدّه از همسالان و همگنانت را كه رفته اند ، به دست غفلت سپرده اى و پس از آنان، چونان تك شاخ قوچى هستى كه شاخ ديگرش شكسته است [و تنها و بى ياور مانده اى] . بنگر كه آيا آنان نيز به همان بلايى گرفتار شدند كه تو شده اى يا آنها هم در همان مهلكه اى افتادند كه تو افتاده اى؟ و يا آيا فكر مى كنى خيرى را يادآور شده اى كه آنان فرو گذاشتند و چيزى را مى دانى كه آنان نمى دانستند؟ [نه چنين است؛] بلكه تو از مقام [و منزلتى] بهره مند گشته اى كه سبب شده است تا در دل هاى توده مردم جاى گيرى و به تو عشق ورزند . پس، از انديشه ات پيروى مى كنند و فرمان تو را به كار مى بندند . اگر تو چيزى را روا شمارى ، آنان نيز روايَش مى شمارند و اگر چيزى را ناروا دانى ، آنها نيز آن را ناروا مى دانند ، حال آن كه تو از اين شايستگى برخوردار نيستى ؛ امّا علاقه آنان به آنچه تو دارى (علم) و از دست رفتن علمايشان و چيره آمدن نادانى بر تو و بر ايشان و رياست طلبى و دنياخواهى تو و آنان، موجب شده است تا از تو پشتيبانى و پيروى كنند . آيا نمى بينى كه تو خود، گرفتار چه جهل و غفلتى شده اى و مردم دچار چه بلا و فتنه اى گشته اند؟! بى گمان، تو آنان را گرفتار كرده اى و به فتنه در افكنده اى و از كار و زندگى بازشان داشته اى ؛ زيرا همه مشتاق آن اند كه در دانش، به پايه تو برسند يا به مانند آنچه تو دست يافته اى ، دست يابند . از اين رو ، به واسطه تو به دريايى كه ژرفايش ناپيداست و به بلايى كه اندازه اش نامعلوم است ، در افتادند . خدا به داد ما و تو برسد و اوست كه دست مدد به سويش دراز مى شود !
پس اينك از اين وضعى كه دارى ، روى بگردان تا بِدان شايستگانى بپيوندى كه در جامه هاى ژنده و فرسوده خويش مدفون گشته اند و شكم هايشان [از شدّت گرسنگى و روزه دارى] به پشت هايشان چسبيده است . ميان آنان و خداوند، حجابى نيست ، دنيا فريبشان نمى دهد و آنها نيز فريفته دنيا نمى شوند . خواستند و طلبيدند و ديرى نپاييد كه [به خواسته اخروى خود] رسيدند . وقتى دنيا با چون تويى كه سال خورده و دانشمند و دم مرگ هستى ، چنين كند ، پس جوان نورسته اى كه از دانش، بى بهره است و انديشه اى ناپخته و خردى ناقص دارد ، چگونه ايمن مى ماند؟! إنّا للّه و إنّا إليه راجعون . به كه بايد تكيه كرد و از چه كسى بايد عذر خواست؟ از اندوه خود و وضعى كه در تو مى بينيم ، به خدا شِكوه مى كنيم و مصيبتى را كه به واسطه تو بر ما وارد شده است ، به حساب خدا مى گذاريم .
پس بنگر كه سپاس گزارىِ تو از كسى كه در خُردى و بزرگى ات تو را با نعمت هايش پرورده ، چگونه است و كسى را كه به واسطه دينش تو را در ميان مردم، خوش نام كرده است ، چگونه بزرگ مى دارى و از خلعت كسى كه با پوشاندن آن بر قامت تو ، تو را در ميان مردم پوشيده [و آبرومند] داشته است ، چگونه نگهدارى مى كنى و نزديكى يا دورى تو از كسى كه به تو فرمان داده است كه خود را به او نزديك كنى و در برابرش خوار [و فروتن] باشى ، تا چه حد است ؟ تو را چه شده كه از خواب [غفلتِ] خود، بيدار نمى شوى و از لغزشت توبه نمى كنى كه بگويى : به خدا سوگند كه من حتّى يك بار هم براى خدا به زنده كردن [حكمى از احكام] دين او و ميراندن باطلى اقدام نكردم ؛ زيرا همين خود ، سپاس گزارى تو از كسى است كه اين بار [دانش] را بر دوش تو نهاده [و به كارت گرفته] است! وه چه قدر مى ترسم كه تو از آنانى باشى كه خداوند متعال ، در كتابش فرموده است : «نماز را تباه ساختند و از خواهش هاى نفسانى پيروى نمودند . پس زودا كه كيفر گم راهى را بيابند!» . خداوند ، كتابش را بر دوش تو نهاد و عملش را به امانتْ ، نزد تو سپرد ؛ امّا تو آن را تباه كردى . خداى را سپاس و ستايش مى گوييم كه ما را از آنچه تو را بدان گرفتار ساخت ، به سلامت داشت . والسلام .


دانشنامه قرآن و حديث 10
286

۸۰۴.الإمام زين العابدين عليه السلامـ في كِتابِهِ إلى مُحَمَّدِ بنِ مُسلِمٍ الزُّهرِيِّ يَعِظُهُ ـ :كَفانَا اللّهُ وإيّاكَ مِنَ الفِتَنِ ورَحِمَكَ مِنَ النّارِ ، فَقَد أصبَحتَ بِحالٍ يَنبَغي لِمَن عَرَفَكَ بِها أن يَرحَمَكَ ، فَقَد أثقَلَتكَ نِعَمُ اللّهِ بِما أصَحَّ من بَدَنِكَ وأطالَ مِن عُمُرِكَ ، وقامَت عَلَيكَ حُجَجُ اللّهِ بِما حَمَّلَكَ مِن كِتابِهِ ، وفَقَّهَكَ فيهِ مِن دينِهِ ، وعَرَّفَكَ مِن سُنَّةِ نَبِيِّهِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله ، فَرَضِيَ لَكَ في كُلِّ نِعمَةٍ أنعَمَ بِها عَلَيكَ ، وفي كُلِّ حُجَّةٍ اِحتَجَّ بِها عَلَيكَ الفَرضَ بِما قَضى ، فَما قَضى إلَا ابتَلى شُكرَكَ في ذلِكَ وأبدى فيهِ فَضلَهُ عَلَيكَ ، فَقالَ : «لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِى لَشَدِيدٌ» . ۱
فَانظُر أيَّ رَجُلٍ تَكونُ غَدا إذا وَقَفتَ بَينَ يَدَيِ اللّهِ فَسَأَلَكَ عَن نِعَمِهِ عَلَيكَ كَيفَ رَعَيتَها ؟ وعَن حُجَجِهِ عَلَيكَ كَيفَ قَضَيتَها ؟ ولا تَحسَبَنَّ اللّهَ قابِلاً مِنكَ بِالتَّعذيرِ ولا راضِيا مِنكَ بِالتَّقصيرِ ، هَيهاتَ هَيهاتَ ! لَيسَ كَذلِكَ ، أخَذَ عَلَى العُلَماءِ في كِتابِهِ إذ قالَ : «لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَكْتُمُونَهُ» . ۲
وَاعلَم أنَّ أدنى ما كَتَمتَ وأخَفَّ مَا احتَمَلتَ أن آنَستَ وَحشَةَ الظّالِمِ وسَهَّلتَ لَهُ طَريقَ الغَيِّ بِدُنُوِّكَ مِنهُ حينَ دَنَوتَ وإجابَتِكَ لَهُ حينَ دُعيتَ ، فَما أخوَفَني أن تَكونَ تَبوءُ بِإِثمِكَ غَدا مَع الخَوَنَةِ ، وأن تُسأَلَ عَمّا أخَذتَ بِإِعانَتِكَ عَلى ظُلمِ الظَّلَمَةِ ، إنَّكَ أخَذتَ ما لَيسَ لَكَ مِمَّن أعطاكَ ، ودَنَوتَ مِمَّن لَم يَرُدَّ عَلى أحَدٍ حَقّا ولَم تَرُدَّ باطِلاً حينَ أدناكَ ، وَأحبَبتَ ( / وَأجَبتَ) مَن حادَّ اللّهَ . أوَلَيسَ بِدُعائِهِ إيّاكَ حينَ دَعاكَ جَعَلوكَ قُطبا أداروا بِكَ رَحى مَظالِمِهِم ، وجِسرا يَعبُرونَ عَلَيكَ إلى بَلاياهُم ، وسُلَّما إلى ضَلالَتِهِم ؟! داعِيا إلى غَيِّهِم ، سالِكا سَبيلَهُم ، يُدخِلونَ بِكَ الشَّكَّ عَلَى العُلَماءِ ، ويَقتادونَ بِكَ قُلوبَ الجُهّالِ إلَيهِم ، فَلَم يَبلُغ أخَصُّ وُزَرائِهِم ولا أقوى أعوانِهِم إلّا دونَ ما بَلَغتَ مِن إصلاحِ فَسادِهِم وَاختِلافِ الخاصَّةِ وَالعامَّةِ إلَيهِم ، فَما أقَلَّ ما أعطَوكَ في قَدرِ ما أخَذوا مِنكَ ؟! وما أيسَرَ ما عَمَروا لَكَ فَكَيفَ ما خَرَّبوا عَلَيكَ ؟!
فَانظُر لِنَفسِكَ فَإِنَّهُ لا يَنظُرُ لَها غَيرُكَ ، وحاسِبها حِسابَ رَجُلٍ مَسؤولٍ . وَانظُر كَيفَ شُكرُكَ لِمَن غَذّاكَ بِنِعَمِهِ صَغيرا وكَبيرا ؟ فَما أخوَفَني أن تَكونَ كَما قالَ اللّهُ في كِتابِهِ : «فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُواْ الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الأَْدْنَى وَ يَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا» ۳ . إنَّكَ لَستَ في دارِ مُقامٍ ، أنتَ في دارٍ قَد آذَنَت بِرَحيلٍ ، فَما بَقاءُ المَرءِ بَعدَ قُرَنائِهِ ؟! طوبى لِمَن كانَ فِي الدُّنيا عَلى وَجَلٍ ، يا بُؤسَ لِمَن يَموتُ وتَبقى ذُنوبُهُ مِن بَعدِهِ !
اِحذَر فَقَد نُبِّئتَ ، وبادِر فَقَد اُجِّلتَ ، إنَّكَ تُعامِلُ مَن لا يَجهَلُ ، وإنَّ الَّذي يَحفَظُ عَلَيكَ لا يَغفُلُ ، تَجَهَّز فَقَد دَنا مِنكَ سَفَرٌ بَعيدٌ ، وداوِ ذَنبَكَ فَقَد دَخَلَهُ سُقمٌ شَديدٌ .
ولا تَحسَب أنّي أرَدتُ تَوبيخَكَ وتَعنيفَكَ وتَعييرَكَ ، لكِنّي أرَدتُ أن يَنعَشَ اللّهُ ما [قَد] فاتَ مِن رَأيِكَ ويَرُدَّ إلَيكَ ما عَزَبَ مِن دينِكَ ، وذَكَرتُ قَولَ اللّهِ تَعالى في كِتابِهِ : «وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ» . ۴
أغفَلتَ ذِكرَ مَن مَضى مِن أسنانِكَ وأقرانِكَ ، وبَقيتَ بَعدَهُم كَقَرنٍ أعضَبَ . اُنظُر هَلِ ابتُلوا بِمِثلِ مَا ابتُليتَ ؟ أم هَل وَقَعوا في مِثلِ ما وَقَعتَ فيهِ ؟ أم هَل تَراهُم ذَكرتَ خَيرا أهمَلوهُ وعَلِمتَ شَيئا جَهِلوهُ ؟ بَل حَظيتَ بِما حَلَّ مِن حالِكَ في صُدورِ العامَّةِ وكَلَفِهِم ۵ بِكَ ، إذ صاروا يَقتَدونَ بِرَأيِكَ ويَعمَلونَ بِأَمرِكَ ؛ إن أحلَلتَ أحَلّوا وإن حَرَّمتَ حَرَّموا ، ولَيسَ ذلِكَ عِندَكَ ، ولكِن أظهَرَهُم عَلَيكَ رَغبَتُهُم فيما لَدَيكَ ، [ و ] ۶ ذَهابُ عُلَمائِهِم ، وغَلَبَةُ الجَهلِ عَلَيكَ وعَلَيهِم ، وحُبُّ الرِّئاسَةِ وطَلَبُ الدُّنيا مِنكَ ومِنهُم . أما تَرى ما أنتَ فيهِ مِنَ الجَهلِ وَالغِرَّةِ ومَا النّاسُ فيهِ مِنَ البَلاءِ وَالفِتنَةِ ؟! قَدِ ابتَلَيتَهُم وفَتَنتَهُم بِالشُّغلِ عَن مَكاسِبِهِم مِمّا رَأَوا ، فَتاقَت نُفوسُهُم إلى أن يَبلُغوا مِنَ العِلمِ ما بَلَغتَ ، أو يُدرِكوا بِهِ مِثلَ الَّذي أدرَكتَ ، فَوَقَعوا مِنكَ في بَحرٍ لايُدرَكُ عُمقُهُ ، وفي بَلاءٍ لايُقدَرُ قَدرُهُ ، فَاللّهُ لَنا ولَكَ وهُوَ المُستَعانُ .
أمّا بَعدُ ، فَأَعرِض عَن كُلِّ ما أنتَ فيهِ حَتّى تَلحَقَ بِالصّالِحينَ ، الّذينَ دُفِنوا في أسمالِهِم ، لاصِقَةً بُطونُهُم بِظُهورِهِم ، لَيسَ بَينَهُم وبَينَ اللّهِ حِجابٌ ، ولا تَفتِنُهُمُ الدُّنيا ولا يُفتَنونَ بِها ، رَغِبوا فَطَلَبوا فَما لَبِثوا أن لَحِقوا . فَإِذا كانَتِ الدُّنيا تَبلُغُ مِن مِثلِكَ هذَا المَبلَغَ ـ مَعَ كِبَرِ سِنِّكَ ورُسوخِ عِلمِكَ وحُضورِ أجَلِكَ ـ فَكَيفَ يَسلَمُ الحَدَثُ في سِنِّهِ ، الجاهِلُ في عِلمِهِ ، المَأفونُ في رَأيِهِ ، المَدخولُ في عَقلِهِ ؟! إنّا للّهِِ وإنّا إلَيهِ راجِعونَ . عَلى مَنِ المُعَوَّلُ ؟ وعِندَ مَنِ المُستَعتَبُ ؟ نَشكو إلَى اللّهِ بَثَّنا وما نَرى فيكَ ، ونَحتَسِبُ عِندَ اللّهِ مُصيبَتَنا بِكَ .
فَانظُر كَيفَ شُكرُكَ لِمَن غَذّاكَ بِنِعَمِهِ صَغيرا وكَبيرا ؟ وكَيفَ إعظامُكَ لِمَن جَعَلَكَ بِدينِهِ فِي النّاسِ جَميلاً ؟ وكَيفَ صِيانَتُكَ لِكِسوَةِ مَن جَعَلَكَ بِكِسوَتِهِ فِي النّاسِ سَتيرا ؟ وكَيفَ قُربُكَ أو بُعدُكَ مِمَّن أمَرَكَ أن تَكونَ مِنهُ قَريبا ذَليلاً ؟ ما لَكَ لا تَنتَبِهُ مِن نَعسَتِكَ وتَستَقيلُ مِن عَثرَتِكَ ؟! فَتَقولَ : وَاللّهِ ما قُمتُ للّهِِ مَقاما واحِدا أحيَيتُ بِهِ لَهُ دينا أو أمَتُّ لَهُ فيهِ باطِلاً ، فَهذا شُكرُكَ مَنِ استَحمَلَكَ ( / استَعمَلَكَ) ! ما أخوَفَني أن تَكونَ كَمَن قالَ اللّهُ تَعالى في كِتابِهِ : «أَضَاعُواْ الصَّلَاةَ وَ اتَّبَعُواْ الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا» ۷ اِستَحمَلَكَ كِتابَهُ وَاستَودَعَكَ عِلمَهُ فَأَضَعتَها ، فَنَحمَدُ اللّهَ الَّذي عافانا مِمَّا ابتَلاكَ بِهِ ، وَالسَّلامُ . ۸

1.إبراهيم : ۷ .

2.آل عمران : ۱۸۷ .

3.الأعراف : ۱۶۹ .

4.الذاريات : ۵۵ .

5.كَلِف بالشيء كَلَفًا وكُلفةً فهو كلِف ومكلّف : لهج به ، كلِف بها أشدّ الكَلَف أي أحبّها . الكَلَف : الولوع بالشيء مع شغل قلب ومشقّة (لسان العرب : ج ۹ ص ۳۰۷ «كلف») .

6.ما بين المعقوفين إضافة منّا يقتضيها السياق ، ولعلّها سقطت من النسّاخ .

7.مريم : ۵۹ .

8.تحف العقول : ص ۲۷۴ ، بحار الأنوار : ج ۷۸ ص ۱۳۲ ح ۲ ؛ تاريخ دمشق : ج ۲۲ ص ۴۱ نحوه .

  • نام منبع :
    دانشنامه قرآن و حديث 10
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری: جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    22
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 47828
صفحه از 594
پرینت  ارسال به