۸۰۳.امام حسين عليه السلامـ در باره امر به معروف و نهى از منكر ـ :اى مردم! از بدگويى خداوند نسبت به ملّايان يهود پند گيريد كه خداوند، بدين وسيله دوستان خويش را اندرز داده است ، آن جا كه مى فرمايد : «چرا عالمان ربّانى و دانشمندان ، آنان را از گفتار گناه آلودشان نهى نمى كنند؟» و فرمود : «كافران بنى اسرائيل لعنت شدند» تا آن جا كه فرمايد : «چه بد بود آنچه انجام مى دادند!» . خداوند، آنان را از اين رو نكوهش كرده است كه ايشان از ستمگرانى كه در ميانشان بودند ، زشتكارى و تباهى مى ديدند ؛ امّا به طمع بهره اى كه از آن ستمگران مى بردند و به سبب هراس از آنچه از آن مى ترسيدند ، آنان را از كردارهايشان باز نمى داشتند ، در حالى كه خداوند مى فرمايد : «از مردم نترسيد و از من بترسيد» .
و فرمود : «مردان و زنان مؤمن ، دوستان يكديگرند ، به نيكى فرمان مى دهند و از زشتكارى باز مى دارند» . خداوند از امر به معروف و نهى از منكر به عنوان فريضه اى از جانب خود، آغاز كرده است ؛ چون مى دانسته كه هر گاه اين فريضه ادا گردد و بر پاى داشته شود ، تمام فرايض ديگر از آسان و دشوارْ بر پاى داشته خواهند شد ؛ چرا كه امر به معروف و نهى از منكر ، دعوتِ به اسلام ، همراه با ردّ مظالم و مخالفت با ستمكار و تقسيم بيت المال و غنايم و گرفتنِ به جاىِ صدقات (زكات) و هزينه كردنِ به جاى آنهاست .
بارى ، شما ـ اى جماعت ـ گروهى هستيد كه به دانش شهره ايد و به نيكى ناموَر و به خيرخواهى معروف و به لطف خداوند ، در دل هاى مردمان، شكوه و هيبت داريد . بزرگان [و قدرتمندان] از شما پروا مى كنند و ناتوانان گرامى تان مى دارند و آن كسى هم كه شما را بر او مزيتى نيست و وامدار احسانتان نيست ، شما را بر خويشتن ترجيح مى دهد . نيازمندان ، هر گاه از رسيدن به نياز خود در مانند ، شما را واسطه قرار مى دهند و در كوچه و خيابان با شوكت شهرياران و كرامت بزرگان، گام بر مى داريد . آيا اين همه، از آن رو نيست كه شما به منزلتى رسيده ايد كه از شما انتظار مى رود به بر پا داشتن حقّ خدا قيام كنيد ، هرچند در بر پاى داشتن بيشتر حقّ او كوتاهى مى ورزيد؟! شما حقّ امامان را خوار شمرديد و حقّ ناتوانان را تباه ساختيد ؛ ولى آنچه را حقّ خود مى پنداشتيد ، طلب كرديد . نه مالى را بخشيديد و نه جانى را در راه جان آفرين به خطر افكنديد و نه به خاطر خدا با عشيره اى دشمنى ورزيديد و با اين حال از خداوند، تمنّاى بهشت او و هم جوارى با رسولانش و ايمنى از عذابش را داريد !
اى كسانى كه از خداوند، اين گونه آرزوها داريد! بيم آن دارم كه كيفرى از كيفرهاى او بر شما فرود آيد ؛ چرا كه شما از كرامت الهى به چنان پايگاهى رسيديد كه به واسطه آن بر ديگران برترى يافتيد . شما كسانى را كه به خداشناسى معروف اند ، گرامى نمى داريد ، حال آن كه شما به خاطر خدا در ميان بندگان او گرامى داشته مى شويد . شما پيمان هاى خدا را شكسته شده مى بينيد ؛ امّا به هراس نمى افتيد ، در حالى كه براى شكسته شدن برخى از پيمان هاى پدرانتان به وحشت مى افتيد و نگران مى شويد . عهد و زنهار پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را تحقير شده و نابينايان و لالان و زمينگيران را در شهرها[ى جهان اسلام] وا نهاده مى بينيد ؛ امّا نه دل مى سوزانيد و نه در مقام و منزلتى كه داريد ، كارى مى كنيد و نه بدان كس كه در اين باره كارى مى كند ، يارى مى رسانيد و با تملّق و چاپلوسى پيش ستمگران ، خود را ايمن [و آسوده خاطر ]مى سازيد . همه اينها از آن مواردى است كه خداوند به شما فرمان داده است تا هم خود از آن كناره گيريد و هم يكديگر را از آن باز داريد ؛ امّا شما از آن [مأموريت ]غفلت مى ورزيد . اگر شعور داشتيد ، [در مى يافتيد كه ]مصيبت شما از همه مردم، بزرگ تر است ؛ چرا كه مقام و منزلت عالمان ، از شما ستانده شده است، و اين از آن روست كه مجارى امور و احكام ، به دست كسانى است كه خدا را مى شناسند و بر حلال و حرام او امين اند ؛ امّا اين منزلت از شما گرفته شده است و اين از شما سلب نگشت ، مگر به سبب پراكنده شدن شما از پيرامون حق و اختلافتان در سنّت [پيامبر صلى الله عليه و آله ] كه آشكار و روشن بود . اگر بر آزارها شكيبا بوديد و در راه خدا رنج تحمّل مى كرديد ، در كارهاى خداوند ، مرجع همگان مى شديد ؛ ليكن شما خود ، ستمگران را بر منزلت خويش مسلّط ساختيد و زمام امور خدا را به دست آنان سپرديد؛ آنان كه به شبهات عمل مى كنند و در راه خواهش هاى نفسانى گام بر مى دارند . گريز شما از مرگ و علاقه تان به اين زندگى كه به هر حال از شما جدا خواهد شد ، آنان را بر اين مقام، تسلّط بخشيده است . شما ناتوانان را به چنگال آنان سپرديد كه برخى بنده و مقهور و برخى ديگر در تأمين معاش خود ، درمانده و مغلوب گشته اند . در كار كشوردارى، خودسرانه عمل مى كنند و جامه رسوايى هوسرانى هايشان را [بى محابا ]به تن كرده اند ؛ چرا كه تبهكاران را الگوى خويش ساخته اند و بر خداوند جبّار، گستاخ شده اند . در هر يك از شهرهايشان خطيبى زبان آور بر منبر دارند. پس ميدان برايشان خالى گشته و دست هايشان در آن، باز است و مردم ، چاكران و غلامان آنها گشته اند و دست تعرّضى را از خود دور نتوانند كرد . برخى زورگوى و سرسخت اند و بر ناتوانان مى تازند و سخت مى گيرند و برخى فرمان روايانى هستند كه آفريننده باز گرداننده را نمى شناسند .
شگفتا! و چرا در شگفت نباشم ، در حالى كه زمين در اختيار دغلكارى غاصب و سركش و باجگيرى ستم پيشه و حاكمى است كه به مؤمنان رحم نمى كند؟! در كشمكشى كه ما داريم و در مشاجره اى كه ميان ماست ، خداوند ، تنها حَكم و داور است .
بار خدايا! تو خود مى دانى كه آنچه از ما سر زده ، نه از روى رقابت در قدرت بود و نه براى به دست آوردن حطام دنيايى ؛ بلكه به خاطر آن بود كه نشانه هاى دين تو را نمايان سازيم و صلاح [و آبادانى] را در سرزمينت آشكار گردانيم و بندگان ستم ديده ات آسايش و امنيت يابند و فرايض و سنّت ها و احكامت به كار بسته شود . پس اگر شما (مردم) ، ما را يارى نرسانيد و به ما حق ندهيد ، ستمگران بر شما زور مى شوند و در راه خاموش ساختن نور پيامبرتان مى كوشند . خداوند ، ما را بس است . به او توكّل مى كنيم و به او روى مى آوريم و بازگشت ، به سوى اوست .