233
دانشنامه قرآن و حديث 10

۷۳۳.العدد القويّةـ به نقل از هياج بن بسطام ـ :امام صادق عليه السلام آن قدر اطعام مى كرد كه ديگر براى خانواده اش چيزى باقى نمى ماند .

۷۳۴.امام كاظم عليه السلام :ما همه در علم و شجاعت ، يك سانيم؛ ولى در بخشش ، به اندازه اى هستيم كه مأموريم .

۷۳۵.الكافىـ به نقل از يسع بن حمزه ـ :در خدمت امام رضا عليه السلام بودم و با ايشان سخن مى گفتم . گروه فراوانى در خدمت ايشان بودند و از ايشان در باره حلال و حرام مى پرسيدند كه مردى بلندقامت و گندمگون وارد شد و گفت : سلام بر تو، اى فرزند پيامبر خدا! مردى از دوستداران تو و دوستداران پدران و نياكان تو ام . از حج باز مى گردم . خرجى خود را گم كرده ام و چيزى ندارم تا خود را با آن به جايى برسانم . اگر صلاح مى دانى ، مرا به شهرم برسان . از فضل خدا توانگر هستم و هر گاه به شهر خود رسيدم ، آن مقدار كه به من داده اى ، به عوضِ تو صدقه مى دهم ؛ چرا كه به من صدقه تعلّق نمى گيرد .
امام عليه السلام فرمود : «بنشين . رحمت خدا بر تو باد!» و به مردم رو كرد و با آنها سخن گفت تا همه پراكنده شدند و آن مرد ماند به همراه سليمان جعفرى و خيثمه و من . امام عليه السلام فرمود : «آيا به من اجازه مى دهيد به اندرونى بروم؟».
سليمان گفت : خداوند ، كار شما را پيش ببرد !
امام عليه السلام برخاست و داخل اتاق شد و اندكى باقى ماند و بيرون آمد و در را بست و دستش را از بالاى در بيرون آورد و فرمود : «آن خراسانى كجاست؟» .
گفت : اين جا هستم .
امام عليه السلام فرمود : «اين دويست دينار را بگير و آن را كمك خرج خود كن و با آن ، بركت بجوى و از سوى من صدقه نده و برو تا نه من تو را ببينم و نه تو مرا ببينى» .
آن مرد رفت . سليمان به امام عليه السلام گفت : قربانت گردم! با نظر بلندى بخشيدى و رحم آوردى ؛ امّا چرا چهره ات را از او پوشاندى؟
امام عليه السلام فرمود : «از ترس اين كه خوارىِ خواهش را به سبب اين كه آن را بر آوردم ، در چهره اش ببينم . آيا اين سخن پيامبر صلى الله عليه و آله را نشنيده اى كه : نيكويى كردن پنهانى ، همسنگ هفتاد حج است و آن كه پرده از بدى بر دارد ، بى يار وا نهاده مى شود و آن كه بدى را بپوشاند ، خدا او را مى آمرزد؟ . آيا اين سخن پيشينيان را نشنيده اى كه :
هر گاه من براى طلب نيازى نزد او آيم
به سوى خانواده ام باز مى گردم ، در حالى كه آبرويم باقى است» .


دانشنامه قرآن و حديث 10
232

۷۳۳.العدد القويّة :كانَ جَعفَرٌ عليه السلام يُطعِمُ حَتّى لا يَبقى لِعِيالِهِ شَيءٌ . ۱

۷۳۴.الإمام الكاظم عليه السلام :نَحنُ فِي العِلمِ وَالشَّجاعَةِ سَواءٌ ، وفِي العَطايا عَلى قَدرِ ما نُؤمَرُ . ۲

۷۳۵.الكافي عن اليسع بن حمزة :كُنتُ في مَجلِسِ أبِي الحَسَنِ الرِّضا عليه السلام اُحَدِّثُهُ ، وقَدِ اجتَمَعَ إلَيهِ خَلقٌ كَثيرٌ يَسأَلونَهُ عَنِ الحَلالِ وَالحَرامِ ، إذ دَخَلَ عَلَيهِ رَجُلٌ طُوالٌ آدَمٌ ۳ فَقالَ : السَّلامُ عَلَيكَ يَا بنَ رَسولِ اللّهِ ، رَجُلٌ مِن مُحِبّيكَ ومُحِبّي آبائِكَ وأجدادِكَ ، مَصدَري مِنَ الحَجِّ ، وقَدِ افتَقَدتُ نَفَقَتي وما مَعِيَ ما أبلُغُ مَرحَلَةً ، فَإِن رَأَيتَ أن تُنهِضَني إلى بَلَدي وللّهِِ عَلَيَّ نِعمَةٌ ، فَإِذا بَلَغتُ بَلَدي تَصَدَّقتُ بِالَّذي توليني عَنكَ فَلَستُ مَوضِعَ صَدَقَةٍ ، فقالَ لَهُ : اِجلِس رَحِمَكَ اللّهُ .
وأقبَلَ عَلَى النّاسِ يُحَدِّثُهُم حَتّى تَفَرَّقوا ، وبَقِيَ هُوَ وسُلَيمانُ الجَعفَرِيُّ وخَيثَمَةُ وأنَا ، فَقالَ : أتَأذَنونَ لي فِي الدُّخولِ ؟ فَقالَ لَهُ سُلَيمانُ : قَدَّمَ اللّهُ أمرَكَ . فَقامَ فَدَخَلَ الحُجرَةَ وبَقِيَ ساعَةً ، ثُمَّ خَرَجَ ورَدَّ البابَ وأخرَجَ يَدَهُ مِن أعلَى البابِ وقالَ : أينَ الخُراسانِيُّ ؟ فَقالَ : ها أنَا ذا ، فَقالَ : خُذ هذِهِ المِائَتَي دينارٍ وَاستَعِن بِها في مَؤونَتِكَ ونَفَقَتِكَ ، وتَبَرَّك بِها ولا تَصَدَّق بِها عَنّي ، وَاخرُج فَلا أراكَ ولا تَراني . ثُمَّ خَرَجَ ، فَقالَ لَهُ سُلَيمانُ : جُعِلتُ فِداكَ ، لَقَد أجزَلتَ ورَحِمتَ فَلِماذا سَتَرتَ وَجهَكَ عَنهُ ؟
فَقالَ : مَخافَةَ أن أرى ذُلَّ السُّؤالِ في وَجهِهِ لِقَضائي حاجَتَهُ ، أما سَمِعتَ حَديثَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله : المُستَتِرُ بِالحَسَنَةِ يَعدِلُ سَبعينَ حَجَّةً ، وَالمُذيعُ بِالسَّيِّئَةِ مَخذولٌ وَالمُستَتِرُ بِها مَغفورٌ لَهُ ؟ أما سَمِعتَ قَولَ الاُوَلِ ۴ :


مَتى آتِهِ يَومًا لِأَطلُبَ حاجَةًرَجَعتُ إلى أهلي ووَجهي بِمائِهِ ۵

1.العدد القويّة : ص ۱۵۲ ح ۷۷ عن الهيّاج بن بسطام ، بحار الأنوار : ج ۴۷ ص ۳۳ ح ۳۰ ؛ تهذيب الكمال : ج ۵ ص ۸۷ الرقم ۹۵۰ ، حلية الأولياء : ح ۳ ص ۱۹۴ الرقم ۲۴۲ ، سير أعلام النبلاء : ج ۶ ص ۲۶۲ الرقم ۱۱۷ ، مطالب السؤول : ج ۲ ص ۱۱۲ كلّها عن الهيّاج بن بسطام .

2.الكافي : ج ۱ ص ۲۷۵ ح ۲ ، مسائل عليّ بن جعفر : ص ۳۲۷ ح ۸۱۴ ، بصائر الدرجات : ص ۴۸۰ ح ۳ كلّها عن عليّ بن جعفر ، بحار الأنوار : ج ۲۵ ص ۳۵۷ ح ۷ .

3.الآدَمُ من الناسِ : الأسمر (لسان العرب : ج ۱۲ ص ۱۱ «أدم») .

4.أي القدماء الذين تقدّم عهدهم (كما في الوافي) .

5.الكافي : ج ۴ ص ۲۳ ح ۳ ، المناقب لابن شهرآشوب : ج ۴ ص ۳۶۰ نحوه ، بحار الأنوار : ج ۴۹ ص ۱۰۱ ح ۱۹ .

  • نام منبع :
    دانشنامه قرآن و حديث 10
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری: جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    22
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 47653
صفحه از 594
پرینت  ارسال به