۶۱۳.امام زين العابدين عليه السلام :بر مروان بن حَكَم وارد شدم . او گفت : به هنگام چيرگى ، كسى را از پدر تو كريم تر نيافتم . او همان كسى بود كه در جنگ جمل ، ما را تعقيب مى كرد و منادى اش ندا در مى داد كه : هيچ گريزنده اى كشته نخواهد شد و هيچ زخم خورده اى از پاى در نخواهد آمد .
۶۱۴.شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديدـ در توصيف امام على عليه السلام ـ :در بردبارى و گذشت از جُرم ، بردبارترينِ مردم ، و نسبت به بدكار ، با گذشت ترينِ ايشان بود . درستىِ سخن ما ، در جنگ جمل آشكار شده است ، آن گاه كه به مروان بن حَكَم ـ كه دشمن ترين و كينه توزترين دشمن او بود ـ دست يافت و از او در گذشت . عبد اللّه بن زبير ، او را در برابر همه دشنام داد و در هنگام اشغال بصره سخنرانى كرد و گفت : فرومايه دون پايه ، على بن ابى طالب ، به سوى شما آمده است ، در حالى كه على عليه السلام مى گفت : «زبير ، همچنان از ما اهل بيت بود، تا آن كه عبد اللّه ، جوان گشت» . [على عليه السلام ]در جنگ جمل بر او چيره شد و او را به اسارت گرفت و از او در گذشت و به او فرمود : «برو تا ديگر تو را نبينم» و بر اين، سخنى نيفزود .
على عليه السلام پس از جنگ جمل ، در مكّه به سعيد بن عاص ـ كه دشمن ايشان بود ـ دست يافت و از او روى بر تافت و سخنى بدو نگفت .
از رفتار عايشه در كار على عليه السلام آگاهى داريد ؛ امّا چون بر او چيرگى يافت ، گرامى اش داشت و به همراه بيست زن از زنان عبد القيس ـ كه [چون مردان] بر سر آنان عمامه نهاده و شمشير به ميانشان بسته بود ـ ، راهى مدينه اش كرد . چون بخشى از راه را پيمودند ، عايشه سخنانى را بر زبان آورد كه نبايد و آه و ناله سر داد و گفت : پرده مرا با مردان و سربازانى كه بر من گماشت ، دريد . چون به مدينه رسيدند ، زنان ، عمامه از سر انداختند و به او گفتند : ما زن هستيم .
اهل بصره با على عليه السلام به جنگ برخاستند و با شمشير به صورت او و فرزندانش نواختند و دشنامش دادند و نفرينش كردند ؛ ولى چون حضرت عليه السلام بر آنان چيرگى يافت ، شمشير از آنان بر گرفت و منادى او در همه اردوگاه ندا در داد كه : هان! هيچ گريزنده اى پيگرد نمى شود و هيچ زخم خورده اى از پاى در نخواهد آمد و جان هيچ تسليم شده اى ستانده نمى شود . هر كه سلاح بر زمين نهد ، در امان است و هر كه به اردوى امام بگرايد ، در امان است و بارش گرفته نمى شود و فرزندانش اسير نمى شوند و چيزى از اموال آنها به غنيمت گرفته نمى شود . در حالى كه اگر مى خواست ، مى توانست همه آنها را انجام دهد ؛ ليكن جز گذشت و عفو را نپسنديد . او به سنّت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در روز فتحِ مكّه همانندى جُست ؛ چرا كه پيامبر صلى الله عليه و آله در حالى گذشت كرد كه هنوز كينه ها سرد و بدرفتارى فراموش نشده بود .