229
دانشنامه قرآن و حديث 8

«و چون سوره اى نازل شود، از ميان آنان ، كسى است كه مى گويد: «اين [ سوره ] ايمان كدام يك از شما را افزود؟!» ؛ امّا كسانى كه ايمان آورده اند ، بر ايمانشان مى افزايد و آنان شادمانى مى كنند» .

«اوست آن كس كه در دل هاى مؤمنان ، آرامش را فرو فرستاد تا ايمانى بر ايمان خود بيفزايند، و سپاهيانِ آسمان ها و زمين ، از آنِ خدايند، و خدا همواره داناى سنجيده كار است» .

«و ما موكّلان آتش را جز فرشتگان نگردانيديم و شماره آنها را جز آزمايشى براى كسانى كه كافر شده اند ، قرار نداديم، تا آنان كه اهل كتاب اند ، يقين كنند و بر ايمان مؤمنان بيفزايد» .

«بر نعمت و فضل خدا و اين كه خداوند ، پاداش مؤمنان را تباه نمى گرداند، شادى مى كنند. كسانى كه [ در نبرد اُحُد ] پس از آن كه زخم برداشته بودند، دعوت خدا و پيامبر [ او ]را اجابت كردند، براى كسانى از آنان كه نيكى و پرهيزگارى كردند ، پاداشى بزرگ است ؛ همان كسانى كه [ برخى از ]مردم به ايشان گفتند: «مردمان براى [ جنگ با ]شما ، گرد آمده اند. پس، از آن بترسيد» ؛ و[ لى اين سخن ]بر ايمانشان افزود و گفتند: خدا ما را بس است و نيكو حمايتگرى است!» .

«و چون مؤمنان ، دسته هاى دشمن را ديدند، گفتند: «اين ، همان است كه خدا و فرستاده اش به ما وعده دادند و خدا و فرستاده اش راست گفتند» و جز بر ايمان و فرمان بردارى آنان نيفزود» .

حديث

۲۹۷.الكافىـ به نقل از ابو عمرو زبيرى ـ :به امام صادق عليه السلام گفتم : اى دانا ! مرا خبر دهيد كه كدام كار ، نزد خدا برتر است ؟
فرمود : «آن كارى كه خداوند ، چيزى را جز با آن نمى پذيرد» .
گفتم : آن چيست؟
فرمود : «ايمان به خداى يگانه ، بلندترين درجه و ارجمندترين مقام و بالاترين بهره است» .
گفتم : آيا مرا آگاه نمى كنى كه آيا ايمان ، گفتارِ همراه با كردار است ، يا گفتار است بى كردار؟
فرمود : «ايمان ، سراسر ، كردار است ، و گفتار هم جزئى از آن كردار است ، به حكم خداوند كه در كتابش بيان فرموده ، و نورش روشن است و حجّتش استوار ، و قرآن بدان گواهى مى دهد و به آن دعوت مى كند» .
گفتم : قربانت گردم ! برايم شرح كن تا مطلب را دريابم .
فرمود : «ايمان ، حالات و درجات و طبقات و منازلى [گوناگون] دارد . يك مرتبه آن ، كامل و در نهايت كمال است . مرتبه ديگر ، ناقص است و نقصانش آشكار است و برخى از آنها كامل ترند و كمالشان [بر نقص آنها] مى چربد» .
گفتم : مگر ايمان ، كمال و نقص دارد و كم و زياد مى شود؟
فرمود : «آرى» .
گفتم : چگونه چنين است ؟
فرمود : «چون خداوند ـ تبارك و تعالى ـ ايمان را بر اندام هاى آدميان واجب ساخت و آن را ميان اين اندام ها قسمت كرد و در ميان آنها پراكند ، بنا بر اين، هيچ اندامى از اندام ها نيست ، مگر آن كه نسبت به ايمان ، وظيفه اى غير از وظيفه اندام ديگر ، به او محوّل شده است . مثلاً يكى از اندام ها دل اوست كه به وسيله آن ، تعقّل و درك و فهم مى كند و فرمانده بدن اوست ، به طورى كه اندام ها جز با رأى و فرمان او كارى نمى كنند . ديگر از اندام هايش ، دو چشم اوست كه با آنها مى بيند ، و دو گوش او كه با آنها مى شنود ، و دو دست او كه با آنها كار مى كند ، و دو پاى او كه با آنها راه مى رود ، و اندام تناسلى اش كه با آن مجامعت مى كند ، و زبان او كه با آن سخن مى گويد ، و سر او كه چهره اش در آن است . پس هيچ يك از اين اندام ها نيست ، مگر آن كه آنچه از وظيفه ايمانى به او محوّل شده ، غير از آن چيزى است كه به اندام ديگر محوّل گشته است ، به حكمى كه از جانب خداوند خجسته نام ، رسيده و قرآن آن را برايش بيان كرده و بر آن گواهى داده است .
مثلاً وظيفه اى كه بر دل واجب ساخته ، غير آن است كه بر گوش واجب ساخته و آنچه بر گوش واجب ساخته ، جز آن است كه بر دو چشم واجب ساخته و آنچه بر دو چشم واجب ساخته ، جز آن است كه بر زبان واجب ساخته و آنچه بر زبان واجب ساخته ، جز آن است كه بر دستان واجب ساخته و آنچه بر دستان واجب ساخته ، جز آن است كه بر پاها واجب ساخته و آنچه بر پاها واجب ساخته ، جز آن است كه بر آلت تناسلى واجب ساخته و آنچه بر آلت تناسلى واجب ساخته ، جز آن است كه بر چهره واجب ساخته است .
آنچه از ايمان بر دل واجب ساخته ، اقرار است و شناخت و اعتقاد و خشنودى و گردن نهادن به اين كه معبودى جز خداى يگانه بى انباز نيست ، معبودى يكتاست و همسر و فرزند نگرفته است ، و پذيرفتنِ اين كه محمّد ـ كه درودهاى خدا بر او و خاندانش باد ـ بنده او و فرستاده اوست ، و اقرار كردن به هر پيامبر و كتابى كه از جانب خدا آمده است . پس اقرار و شناخت ، وظيفه اى است كه خداوند بر عهده دل نهاده و اين ، عمل دل است . اين است [معناى] سخن خداوند عز و جل كه : «مگر كسى كه مجبور شود ؛ ولى دلش به ايمان مطمئن است . امّا كسى كه سينه اش به كفر گشاده گردد» و فرموده است : «آگاه باشيد كه با ياد خدا دل ها آرام مى گيرد» و فرموده است : «كسانى كه با دهان هاى خود ايمان آورده اند ، ولى با دل هايشان ايمان نياورده اند» ، و فرموده است : «اگر آنچه را در درون خود داريد ، آشكار سازيد يا پنهانش داريد ، خدا شما را براى آن ، حسابرسى مى كند . سپس آن كس را كه بخواهد ، مى آمرزد و آن كس را كه بخواهد ، عذاب مى كند» .
پس اقرار و شناخت ، چيزى است كه خداوند عز و جل بر دل واجب ساخته و اين ، عمل دل است و در رأس ايمان قرار دارد .
وظيفه اى كه خداوند بر زبان واجب ساخته ، گفتار است و اظهار آنچه در دل ، آن را باور دارد و بدان اقرار كرده است . خداوند ـ تبارك و تعالى ـ فرموده است : «و به مردم ، سخن نيك بگوييد» و فرموده است : «و بگوييد : به آنچه به سوى ما نازل شده و آنچه به سوى شما نازل گرديده است ، ايمان آورديم ، و خداى ما و خداى شما يكى است و ما تسليم اوييم» . اين است آنچه خداوند بر زبان واجب ساخته و همين ، عمل زبان است .
وظيفه اى كه بر عهده گوش نهاده ، اين است كه از گوش دادن به آنچه خدا حرام كرده ، دورى كند و از آنچه برايش روا نيست و خداوند عز و جل از آن نهى كرده است و نيز از شنيدن آنچه خداوند عز و جل را ناخشنود مى سازد ، روى گرداند . خداوند عز و جل در اين باره
فرموده است : «و در كتاب ، بر شما نازل كرده كه : هر گاه شنيديد آيات خدا مورد انكار و ريشخند قرار مى گيرد ، با آنان منشينيد تا به سخنى غير از آن بپردازند» . سپس خداوند عز و جلمورد فراموشى را جدا كرده و فرموده است : «و اگر شيطان تو را به فراموشى انداخت ، پس از توجّه ، ديگر با قوم ستمكار منشين» .
نيز فرموده است : «پس نويد ده بندگانم را ؛ همانان كه سخن را مى شنوند و بهترينش را پيروى مى كنند . اينان ، كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده است و اينان ، همان خردمندان اند» و فرموده است : «به راستى كه مؤمنان ، رستگار شدند ؛ همانان كه در نمازشان خاكسارند و همانان كه از [كار و سخنِ] بيهوده روى گردان اند و همانان كه زكات را مى پردازند» و فرموده است : «و هر گاه ياوه اى بشنوند ، از آن روى بر مى تابند و مى گويند : كردارهاى ما از آنِ ماست و كردارهاى شما از آنِ شماست» و فرموده است : «و هر گاه بر ياوه اى بگذرند ، بزرگوارانه مى گذرند» . اين است آنچه خداوند از ايمان ، بر گوش واجب ساخته و [خلاصه ]آن ، اين است كه به آنچه برايش روا نيست ، گوش نسپارد . اين ، عمل گوش است و اين ، خود ، از ايمان است .
همچنين بر چشم واجب ساخت كه به آنچه خداوند بر او حرام ساخته است ، ننگرد و از آنچه خداوند ، نهى كرده است و برايش روا نيست ، روى بگرداند . همين ، عمل چشم است و اين عمل ، از ايمان است . خداوند ـ تبارك و تعالى ـ فرموده است : «به مردان مؤمن بگو كه ديدگان خويش را فرو پوشند و عورت هايشان را نگه دارند» . پس آنان را از نگريستن به عورت يكديگر نهى فرموده تا كسى به عورت برادر [دينىِ] خويش نگاه نكند و [دستور داده كه] هر كسى ، عورت خود را از نگاه ديگران بپوشاند . نيز فرموده است : «به زنان مؤمن بگو كه ديدگانِ خود را فرو پوشند و عورت هاى خويش را نگاه دارند» ، [يعنى خوددارى كنند] از اين كه زنى به عورت زنى ديگر بنگرد و بايد عورت خود را حفظ كند از اين كه ديگرى به عورت او نگاه كند» .
امام صادق عليه السلام فرمود : «آنچه در باره حفظ عورت در قرآن آمده ، در باره زناست ، بجز اين آيه كه مربوط به نگاه كردن است .
سپس خداوند ، آنچه را كه بر دل و زبان و گوش و چشم واجب ساخته ، در آيه اى
ديگر ، يك جا آورد و فرمود : «شما پنهان نمى داريد كه گوش و چشمان و پوست هايتان ، بر ضدّ شما گواهى دهند» و مقصود از پوست ها ، عورت ها و ران هاست ، و فرمود : «از آنچه بدان علم ندارى ، پيروى مكن كه گوش و چشم و دل ، همگى مورد بازخواست قرار مى گيرند» . پس اين است آنچه خداوند بر چشمان واجب ساخته است ؛ يعنى چشمپوشى از آنچه خداوند عز و جل حرام ساخته . همين ، عمل دو چشم است و اين ، خود ، از ايمان است .
خداوند بر دو دست واجب ساخت كه با آنها كارى را كه خداوند حرام كرده است ، انجام ندهند و آنچه را خداوند فرمان داده است ، انجام دهند ، و صدقه دادن و كمك به خويشاوند و جهاد در راه خدا و وضو گرفتن براى نماز را بر آنها واجب كرده و فرموده است : «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هر گاه براى نماز برخاستيد ، صورت ها و دست هايتان را تا آرنج بشوييد و سرهاى خود را و پاهايتان را تا برآمدگىِ آن ، مسح كنيد» و فرموده است : «هر گاه به كافران برخورديد ، گردن ها[يشان ]را بزنيد و چون آنها را از پاى در آورديد ، پس [اسيران را] استوار در بند كشيد . سپس يا منّت نهيد [و آزادشان كنيد ]و يا فديه بگيريد ، تا اين كه جنگ ، فرو بنشيند» . اين است آنچه خداوند بر دست ها واجب ساخته ؛ چرا كه ضربه زدن ، كار آنهاست .
بر دو پا نيز واجب ساخت كه با آنها به سوى معاصى خداوند نروند و در راهى كه خداوند عز و جل مى پسندد ، گام بردارند ، و فرموده است : «و در زمين ، متكبّرانه راه مرو كه تو هرگز زمين را نخواهى شكافت و هرگز به بلندى كوه ها نخواهى رسيد» و فرموده است : «و در راه رفتنت ، معتدل باش و صداى خود را آهسته ساز كه بدترين بانگ ها ، بانگ خران است» و در باره اين كه دست ها و پاها بر ضدّ خودشان و صاحبانشان ، به فرو نهادن آنچه خداوند عز و جل بدان فرمان داده و بر آنها واجب ساخته است ، گواهى مى دهند ، مى فرمايد : «امروز بر دهان هايشان مهر مى زنيم و دست هايشان با ما سخن مى گويند و پاهايشان به كارهايى كه مى كرده اند ، گواهى مى دهند» . اين نيز از وظايفى است كه خداوند بر عهده
دست ها و پاها نهاده است . همين ، عمل آنهاست و اين ، خود ، از ايمان است .
نيز بر چهره واجب ساخته كه شب و روز ، در اوقات نماز ، براى او به خاك افتد ، و فرموده است : «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! ركوع و سجود به جاى آوريد و پروردگارتان را بندگى كنيد و كار نيك انجام دهيد . شايد كه رستگار شويد» . اين است وظايف همه جانبه چهره و دست ها و پاها . و در جاى ديگر فرموده است : «سجده گاه ها از آنِ خداست . پس هيچ كس را با خدا مخوانيد» و [اين را] در باره طهارت (وضو) و نماز كه بر اعضا[ى هفتگانه] واجب ساخته ، فرموده است و دليلش آن است كه چون خداوند عز و جل پيامبرش را از بيت المقدّس به سوى كعبه برگردانْد ، اين آيه را نازل فرمود : «خدا كسى نيست كه ايمان شما را تباه كند . همانا خدا با مردم ، دلسوز و مهربان است» و نماز را ايمان ناميد .
حال ، كسى كه خداوند عز و جل را در حالى ديدار كند كه اعضاى خود را حفظ كرده باشد و وظيفه اى را كه خداوند عز و جل بر عهده هر عضوى از اعضايش نهاده ، انجام داده باشد ، با ايمان كامل ، خداوند را ديدار مى كند و از اهل بهشت خواهد بود ؛ ولى كسى كه چيزى از اين وظايف را كم بگزارد يا از آنچه خداوند عز و جل در باره آنها فرمان داده است ، تجاوز كند ، با ايمان ناقص ، خداوند عز و جل را ديدار مى كند» .
گفتم : معناى كاستى و كمال ايمان را دريافتم . افزايش آن چگونه است ؟
امام صادق عليه السلام فرمود : «خداوند عز و جل فرموده است : «و چون سوره اى نازل شود ، در ميان ايشان كسى هست كه بگويد : «اين [سوره] ، ايمان كدام يك از شما را افزود؟» ؛ امّا كسانى كه ايمان آورده اند ، بر ايمانشان مى افزايد و ايشان شادمانى مى كنند . امّا كسانى كه در دل هايشان بيمارى است ، پليدى اى بر پليدى شان مى افزايد» ، و [در باره اصحاب كهف] فرموده است : «ما خبرشان را بر تو درست حكايت مى كنيم : آنان جوانانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آورده بودند و بر هدايتشان افزوديم» .
اگر ايمان ، سراسر يك نواخت بود و فزونى و كاستى اى در آن نبود ، كسى بر ديگرى برترى نمى داشت و نعمت ايمان ، يك سان مى بود و مردم برابر مى شدند و ترجيح از ميان مى رفت ؛ امّا به سبب تماميت ايمان است كه مؤمنان به بهشت مى روند و به سبب فزونىِ ايمان [ در يكى نسبت به ديگرى] است كه درجات مؤمنان در نزد خداوند ، متفاوت خواهد بود و به
سبب كاستىِ آن است كه كوتاهى كنندگان ، به دوزخ مى روند» .


دانشنامه قرآن و حديث 8
228

«وَ إِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُم مَّن يَقُولُ أَيُّكُمْ زَادَتْهُ هَذِهِ إِيمَانًا فَأَمَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ فَزَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَ هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ» . ۱

«هُوَ الَّذِى أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُواْ إِيمَانًا مَّعَ إِيمَانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ كَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا» . ۲

«وَ مَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَئِكَةً وَ مَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِّلَّذِينَ كَفَرُواْ لِيَسْتَيْقِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ وَ يَزْدَادَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِيمَانًا» . ۳

«يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ * الَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِن بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِينَ أَحْسَنُواْ مِنْهُمْ وَاتَّقَوْاْ أَجْرٌ عَظِيمٌ * الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ» . ۴

«وَ لَمَّا رَءَا الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُواْ هَذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ مَا زَادَهُمْ إِلَّا إِيمَانًا وَتَسْلِيمًا» . ۵

الحديث

۲۹۷.الكافي عن أبي عمرو الزبيري عن أبي عبد اللّه عليه السلام ، قال :قُلتُ لَهُ أيُّهَا العالِمُ ، أخبِرني أيُّ الأَعمالِ أفضَلُ عِندَ اللّهِ؟
قالَ : ما لا يَقبَلُ اللّهُ شَيئاً إلّا بِهِ . قُلتُ: وما هُوَ؟ قالَ : الإِيمانُ بِاللّهِ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ أعلَى الأَعمالِ دَرَجَةً وأشرَفُها مَنزِلَةً وأسناها حَظّاً .
قالَ : قُلتُ : ألا تُخبِرُني عَنِ الإِيمانِ ، أقَولٌ هُوَ وعَمَلٌ ، أم قَولٌ بِلا عَمَلٍ؟
فَقالَ : الإِيمانُ عَمَلٌ كُلُّهُ، وَالقَولُ بَعضُ ذلِكَ العَمَلِ ، بِفَرضٍ مِنَ اللّهِ بَيَّنَ في كِتابِهِ ، واضِحٍ نورُهُ ، ثابِتَةٍ حُجَّتُهُ ، يَشهَدُ لَهُ بِهِ الكِتابُ ويَدعوهُ إلَيهِ .
قالَ : قُلتُ : صِفهُ لي جُعِلتُ فِداكَ حَتّى أفهَمَهُ . قالَ : الإِيمانُ حالاتٌ ودَرَجاتٌ وطَبَقاتٌ ومَنازِلُ. فَمِنهُ التّامُّ المُنتَهى تَمامُهُ ، ومِنهُ النّاقِصُ البَيِّنُ نُقصانُهُ ، ومِنهُ الرّاجِحُ الزّائِدُ رُجحانُهُ .
قُلتُ : إنَّ الإِيمانَ لَيَتِمُّ ويَنقُصُ ويَزيدُ؟ قالَ : نَعَم. قُلتُ: كَيفَ ذلِكَ؟
قالَ: لِأَنَّ اللّهَ تَبارَكَ وتَعالى فَرَضَ الإِيمانَ عَلى جَوارِحِ ابنِ آدَمَ وقَسَّمَهُ عَلَيها وفَرَّقَهُ فيها فَلَيسَ مِن جَوارِحِهِ جارِحَةٌ إلّا وقَد وُكِّلَت مِنَ الإِيمانِ بِغَيرِ ما وُكِّلَت بِهِ اُختُها ، فَمِنها قَلبُهُ الَّذي بِهِ يَعقِلُ ويَفقَهُ ويَفهَمُ وهُوَ أميرُ بَدَنِهِ الَّذي لا تَرِدُ الجَوارِحُ ولا تَصدُرُ إلّا عَن رَأيِهِ وأمرِهِ ، ومِنها عَيناهُ اللَّتانِ يُبصِرُ بِهِما ، واُذُناهُ اللَّتانِ يَسمَعُ بِهِما، ويَداهُ اللَّتانِ يَبطِشُ بِهِما ، ورِجلاهُ اللَّتانِ يَمشي بِهِما وفَرجُهُ الَّذِي الباهُ مِن قِبَلِهِ، ولِسانُهُ الَّذي يَنطِقُ بِهِ ، ورَأسُهُ الَّذي فيهِ وَجهُهُ ، فَلَيسَ مِن هذِهِ جارِحَةٌ إلّا وقَد وُكِّلَت مِنَ الإِيمانِ بِغَيرِ ما وُكِّلَت بِهِ اُختُها بِفَرضٍ مِنَ اللّهِ تَبارَكَ اسمُهُ ، يَنطِقُ بِهِ الكِتابُ لَها ويَشهَدُ بِهِ عَلَيها .
فَفَرَضَ عَلَى القَلبِ غَيرَ ما فَرَضَ عَلَى السَّمعِ، وفَرَضَ عَلَى السَّمعِ غَيرَ ما فَرَضَ عَلَى العَينَينِ ، وفَرَضَ عَلَى العَينَينِ غَيرَ ما فَرَضَ عَلَى اللِّسانِ ، وفَرَضَ عَلَى اللِّسانِ غَيرَ ما فَرَضَ عَلَى اليَدَينِ ، وفَرَضَ عَلَى اليَدَينِ غَيرَ ما فَرَضَ عَلَى الرِّجلَينِ، وفَرَضَ عَلَى الرِّجلَينِ غَيرَ ما فَرَضَ عَلَى الفَرجِ ، وفَرَضَ عَلَى الفَرجِ غَيرَ ما فَرَضَ عَلَى الوَجهِ .
فَأَمّا ما فَرَضَ عَلَى القَلبِ مِنَ الإِيمانِ ، فَالإِقرارُ وَالمَعرِفَةُ وَالعَقدُ وَالرِّضا وَالتَّسليمُ بِأَن لا إلهَ إلَا اللّهُ وَحدَهُ لا شَريكَ لَهُ ، إلهاً واحِداً لَم يَتَّخِذ صاحِبَةً ولا وَلَداً ، وأنَّ مُحَمَّداً عَبدُهُ ورَسولُهُ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ وآلِهِ، وَالإِقرارُ بِما جاءَ مِن عِندِ اللّهِ مِن نَبِيٍّ أو كِتابٍ ، فَذلِكَ ما فَرَضَ اللّهُ عَلَى القَلبِ مِنَ الإِقرارِ وَالمَعرِفَةِ وهُوَ عَمَلُهُ ، وهُوَ قَولُ اللّهِ عز و جل : « إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنُّ بِالْاءِيمَانِ وَ لَكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا » ۶ ، وقالَ : « أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ » ۷ ، وقالَ ۸ : « الَّذِينَ قَالُواْ ءَامَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ » ۹ وقالَ : « إِن تُبْدُواْ مَا فِى أَنفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحَاسِبْكُم بِهِ اللَّهُ فَيَغْفِرُ لِمَن يَشَاءُ وَ يُعَذِّبُ مَن يَشَاءُ » ۱۰ ، فَذلِكَ ما فَرَضَ اللّهُ عز و جل عَلَى القَلبِ مِنَ الإِقرارِ وَالمَعرِفَةِ وهُوَ عَمَلُهُ وهُوَ رَأسُ الإِيمانِ .
وفَرَضَ اللّهُ عَلَى اللِّسانِ القَولَ وَالتَّعبيرَ عَنِ القَلبِ بِما عَقَدَ عَلَيهِ وأقَرَّ بِهِ ، قالَ اللّهُ تَبارَكَ وتَعالى : « وَ قُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا » ۱۱ وقالَ : « وَ قُولُواْ ءَامَنَّا بِالَّذِى أُنزِلَ إِلَيْنَا وَ أُنزِلَ إِلَيْكُمْ وَ إِلَـهُنَا وَ إِلَـهُكُمْ وَ حِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ » ۱۲ فَهذا ما فَرَضَ اللّهُ عَلَى اللِّسانِ وهُوَ عَمَلُهُ .
وفَرَضَ عَلَى السَّمعِ أن يَتَنَزَّهَ عَنِ الاِستِماعِ إلى ما حَرَّمَ اللّهُ وأن يُعرِضَ عَمّا لا يَحِلُّ لَهُ مِمّا نَهَى اللّهُ عز و جل عَنهُ ، وَالإِصغاءِ إلى ما أسخَطَ اللّهَ عز و جل فَقالَ في ذلِكَ : « وَقَدْ نَزَّلَ
عَلَيْكُمْ فِى الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ ءَايَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُواْ مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُواْ فِى حَدِيثٍ غَيْرِهِ»
۱۳ ثُمَّ استَثنَى اللّهُ عز و جلمَوضِعَ النِّسيانِ فَقالَ : « وَإِمَّا يُنسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ » ۱۴ وقالَ : « فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ » ۱۵ وقالَ عز و جل : « قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِى صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ * وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ * وَ الَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ » ۱۶ وقالَ : « وَ إِذَا سَمِعُواْ اللَّغْوَ أَعْرَضُواْ عَنْهُ وَ قَالُواْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَ لَكُمْ أَعْمَالُكُمْ » ۱۷ وقالَ : « وَ إِذَا مَرُّواْ بِاللَّغْوِ مَرُّواْ كِرَامًا » ۱۸ فَهذا ما فَرَضَ اللّهُ عَلَى السَّمعِ مِنَ الإِيمانِ ألّا يُصغِيَ إلى ما لا يَحِلُّ لَهُ وهُوَ عَمَلُهُ وهُوَ مِنَ الإِيمانِ .
وفَرَضَ عَلَى البَصَرِ أن لا يَنظُرَ إلى ما حَرَّمَ اللّهُ عَلَيهِ وأن يُعرِضَ عَمّا نَهَى اللّهُ عَنهُ مِمّا لا يَحِلُّ لَهُ وهُوَ عَمَلُهُ وهُوَ مِنَ الإِيمانِ ، فَقالَ تَبارَكَ وتَعالى : « قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ يَحْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ » ۱۹ فَنَهاهُم أن يَنظُروا إلى عَوراتِهِم وأن يَنظُرَ المَرءُ إلى فَرجِ أخيهِ ويَحفَظَ فَرجَهُ أن يُنظَرَ إلَيهِ وقالَ : « وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ » ۲۰ مِن أن تَنظُرَ إحداهُنَّ إلى فَرجِ اُختِها وتَحفَظَ فَرجَها مِن أن يُنظَرَ إلَيها وقالَ : كُلُّ شَيءٍ فِي القُرآنِ مِن حِفظِ الفَرجِ فَهُوَ مِنَ الزِّنا إلّا هذِهِ الآيَةَ فَإِنَّها مِنَ النَّظَرِ . ثُمَّ نَظَمَ ما فَرَضَ عَلَى القَلبِ وَاللِّسانِ وَالسَّمعِ وَالبَصَرِ في آيَةٍ اُخرى فَقالَ :
« وَ مَا كُنتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَن يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَ لَا أَبْصَارُكُمْ وَ لَا جُلُودُكُمْ » ۲۱ يَعني بِالجُلودِ الفُروجَ وَالأَفخاذَ وقالَ : « وَ لَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئولًا » ۲۲ فَهذا ما فَرَضَ اللّهُ عَلَى العَينَينِ مِن غَضِّ البَصَرِ عَمّا حَرَّمَ اللّهُ عز و جلوهُوَ عَمَلُهُما وهُوَ مِنَ الإِيمانِ .
وفَرَضَ اللّهُ عَلَى اليَدَينِ أن لا يَبطِشَ بِهِما إلى ما حَرَّمَ اللّهُ وأن يَبطِشَ بِهِما إلى ما أمَرَ اللّهُ عز و جل وفَرَضَ عَلَيهِما مِنَ الصَّدَقَةِ وصِلَةِ الرَّحِمِ وَالجِهادِ في سَبيلِ اللّهِ وَالطَّهورِ لِلصَّلاةِ فَقالَ : « يَاأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ » ۲۳ وقالَ : « فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَآ أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّواْ الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنَّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا » ۲۴ فَهذا ما فَرَضَ اللّهُ عَلَى اليَدَينِ لِأَنَّ الضَّربَ مِن عِلاجِهِما .
وفَرَضَ عَلَى الرِّجلَينِ ألّا يَمشِيَ بِهِما إلى شَيءٍ مِن معاصِي اللّهِ وفَرَضَ عَلَيهِمَا المَشيَ إلى ما يُرضِي اللّهَ عز و جل فَقالَ : « وَ لَا تَمْشِ فِى الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَن تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَ لَن تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا » ۲۵ وقالَ : « وَ اقْصِدْ فِى مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ إِنَّ أَنكَرَ الْأَصْوَ تِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ » ۲۶ وقالَ فيما شَهِدَتِ الأَيدي وَالأَرجُلُ عَلى أنفُسِهِما وعَلى أربابِهِما من تَضييعِهِما لَما أمَرَ اللّهُ عز و جل بِهِ وفَرَضَهُ عَلَيهِما : « الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَ اهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ » ۲۷ فَهذا أيضا مِمّا فَرَضَ اللّهُ عَلَى اليَدَينِ وعَلَى
الرِّجلَينِ وهُوَ عَمَلُهُما وهُوَ مِنَ الإِيمانِ.
وفَرَضَ عَلَى الوَجهِ السُّجودَ لَهُ بِاللَّيلِ وَالنَّهارِ في مَواقيتِ الصَّلاةِ فَقالَ : « يَاأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ ارْكَعُواْ وَ اسْجُدُواْ وَ اعْبُدُواْ رَبَّكُمْ وَ افْعَلُواْ الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ » ۲۸ فَهذِهِ فَريضَةٌ جامِعَةٌ عَلَى الوَجهِ وَاليَدَينِ وَالرِّجلَينِ . وقالَ في مَوضِعٍ آخَرَ : « وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُواْ مَعَ اللَّهِ أَحَدًا » ۲۹ وقالَ فيما فَرَضَ عَلَى الجَوارِحِ مِنَ الطَّهورِ وَالصَّلاةِ بِها وذلِكَ أنَّ اللّهَ عز و جل لَمّا صَرَفَ نَبِيَّهُ صلى الله عليه و آله إلَى الكَعبَةِ عَنِ البَيتِ المَقدِسِ فَأَنزَلَ اللّهُ عز و جل : « وَ مَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَّحِيمٌ » ۳۰ فَسَمَّى الصَّلاةَ إيماناً فَمَن لَقِيَ اللّهَ عز و جل حافِظا لِجَوارِحِهِ مُوفِيا كُلَّ جارِحَةٍ مِن جَوارِحِهِ ما فَرَضَ اللّهُ عز و جلعَلَيها لَقِيَ اللّهَ مُستَكمِلاً لِاءِيمانِهِ وهُوَ مِن أهلِ الجَنَّةِ ومَن خانَ في شَيءٍ مِنها أو تَعَدّى ما أمَرَ اللّهُ عز و جل فيها لَقِيَ اللّهَ ناقِصَ الإِيمانِ .
قُلتُ : قَد فَهِمتُ نُقصانَ الإِيمانِ وتَمامَهُ ، فَمِن أينَ جاءَت زِيادَتُهُ ؟
فَقالَ : قَولُ اللّهِ عز و جل : «وَ إِذَا مَا أُنزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُم مَّن يَقُولُ أَيُّكُمْ زَادَتْهُ هَذِهِ إِيمَانًا فَأَمَّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ فَزَادَتْهُمْ إِيمَانًا وَ هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ * وَ أَمَّا الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَتْهُمْ رِجْسًا إِلَى رِجْسِهِمْ» ۳۱ وقالَ : «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُم بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَاهُمْ هُدًى» ۳۲ ولَو كانَ كُلُّهُ واحِدا لا زِيادَةَ فيهِ ولا نُقصانَ لَم يَكُن لِأَحَدٍ مِنهُم فَضلٌ عَلَى الآخَرِ ولَاستَوَتِ النِّعَمُ فيهِ ولَاستَوَى النّاسُ وبَطَلَ التَّفضيلُ ، ولكِن بِتَمامِ الإِيمانِ دَخَلَ المُؤمِنونَ الجَنَّةَ وبِالزِّيادَةِ فِي الإِيمانِ تَفاضَلَ المُؤمِنونَ بِالدَّرَجاتِ عِندَ اللّهِ
وبِالنُّقصانِ دَخَلَ المُفَرِّطونَ النّارَ. ۳۳

1.التوبة : ۱۲۴ .

2.الفتح : ۴ .

3.المدّثر : ۳۱ .

4.آل عمران : ۱۷۱ ـ ۱۷۳ .

5.الأحزاب : ۲۲ .

6.النحل : ۱۰۶.

7.الرعد : ۲۸.

8.وقع تصحيف من النسّاخ أو خطأ من الراوي في نقل هذه الآية الشريفة ، وصحّحناه طبقا للمصحف الشريف .

9.المائدة : ۴۱ .

10.البقرة : ۲۸۴.

11.البقرة : ۸۳ .

12.العنكبوت : ۴۶ .

13.النساء : ۱۴۰.

14.الأنعام : ۶۸.

15.الزمر : ۱۷ و ۱۸.

16.المؤمنون : ۱ـ۴.

17.القصص : ۵۵.

18.الفرقان : ۷۲.

19.النور : ۳۰.

20.النور : ۳۱.

21.فصّلت : ۲۲.

22.الإسراء : ۳۶.

23.المائدة : ۶.

24.محمّد: ۴.

25.الإسراء : ۳۷.

26.لقمان : ۱۹.

27.يس : ۶۵.

28.الحج : ۷۷.

29.الجنّ : ۱۸.

30.البقرة : ۱۴۳.

31.التوبة : ۱۲۴ و ۱۲۵ .

32.الكهف : ۱۳ .

33.الكافي : ج ۲ ص ۳۳ ح ۱ ، بحار الأنوار : ج ۶۹ ص ۲۳ ح ۶ وراجع : تفسير العيّاشي : ج ۲ ص ۳۲۳ ح ۱۲ .

  • نام منبع :
    دانشنامه قرآن و حديث 8
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری: جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    22
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 96880
صفحه از 545
پرینت  ارسال به