55
دانشنامه قرآن و حديث 6

۹۸.امام رضا عليه السلامـ در پاسخ به سؤال از اين سخن خداوند عز و جل : «خدا ، آنان را مسخره مى كند» و اين سخن او: «خدا ، ايشان را ريشخند مى كند» و اين سخن خداى عز و جل : «[دشمنان ]مكر ورزيدند و خدا [در پاسخشان] مكر در ميان آورد» و اين سخن او: «با خدا ، نيرنگ مى كنند و او با آنان ، نيرنگباز است» ـ :خداوند ـ تبارك و تعالى ـ نه مسخره مى كند ، نه ريشخند مى كند ، نه مكر مى ورزد و نه نيرنگ مى زند ؛ بلكه خداوند عز و جلآنان را سزاى مسخره كردن و ريشخند كردن و مكر ورزيدن و نيرنگ زدن مى دهد . خدا ، بسى برتر از آن چيزى است كه ستمگران مى گويند .

۶ / ۵

انواع اطلاق نام ها و صفات بر خداوند

۹۹.الكافىـ به نقل از ابو هاشم جعفرى ـ :نزد امام جواد عليه السلام بودم كه مردى از ايشان پرسيد و گفت : به من خبر ده كه آيا براى پروردگار ـ تبارك و تعالى ـ در كتابش نام ها و صفاتى هست؟ و آيا اين نام ها و صفاتش خود او هستند؟
امام جواد عليه السلام فرمود : «اين سخن ، دو معنا دارد : اگر مقصودت از اين كه مى گويى : اينها او هستند ، آن است كه خدا ، متعدّد و متكثّر است ، خدا ، برتر از آن است [كه تعداد و كثرت به او راه يابد] و اگر مقصودت آن است كه اين صفات و نام ها ازلى اند ، ازلى بودن ، دو معنا دارد : اگر بگويى : اين نام ها و صفات ، پيوسته در علم او بوده اند و سزاوار آنهاست ، آرى [همين طور است] و اگر بگويى : تصوير و الفباى آنها و مقاطع حروفشان ازلى هستند ، پناه به خدا از اين كه با خدا ، چيز ديگرى از ازل بوده باشد ؛ بلكه خدا بود و آفرينش نبود . سپس اين نام ها و صفات را آفريد تا واسطه اى ميان او و مخلوقاتش باشند و به وسيله آنها به درگاه او زارى كنند و او را بپرستند ، و اينها [مايه] ذكر و ياد او باشند .
خدا بود و ذكرى نبود و آن كه به واسطه ذكر ياد شود ، همان خداى قديم و ازلى است ، و نام ها و صفات، مخلوق و معنايند ، و مقصود از آنها همان خداست كه از هم گسيختگى و به هم پيوستگى ، سزاوارِ ساحت او نيست ؛ بلكه چيزى از هم گسيختگى و به هم پيوستگى دارد كه داراى جزء باشد . بنا بر اين ، گفته نمى شود خدا به هم پيوسته است ، و يا خدا كم يا بسيار است ؛ بلكه او به ذات خود ، قديم است ؛ زيرا هر آنچه واحد نباشد ، تجزيه پذير است ، و خدا واحد است و تجزيه پذيرى و كمى و بسيارى در باره او تصوّر نمى شود ، و هر آنچه داراى جزء باشد، يا كمى يا بسيارى در باره اش تصوّر شود ، او مخلوق است و دلالت بر آن دارد كه وى را آفريدگارى است .
پس ، اين كه مى گويى: خدا تواناست ، در واقع ، گزارش داده اى كه هيچ چيز ، او را ناتوان نمى گردانَد و با اين جمله ، ناتوانى را نفى كرده اى و ناتوانى را غير او قرار داده اى . همچنين اين كه مى گويى : داناست ، در واقع ، با اين جمله ، نادانى را نفى كرده اى و نادانى را غير از او قرار داده اى. هر گاه خدا ، اشيا را نابود گردانَد ، شكل و الفبا و مقاطع (اسماى صفات) را هم نابود مى كند . در عين حال ، آن كه علمش ازلى بوده ، ابدى نيز هست» .
مرد گفت : پس [اگر الفاظ از بين برود،] چرا پروردگارمان را شنوا مى ناميم؟
امام عليه السلام فرمود : «چون آنچه با گوش ها ادراك مى شود ، بر او پوشيده نيست ، و او را به شنيدنى كه با سر فهميده مى شود ، وصف نمى كنيم . همچنين او را بينا مى ناميم ؛ به اين معنا كه آنچه با چشم ادراك مى شود ، مانند رنگ يا شخص و يا جز اينها ، بر او پوشيده نيست ، و او را به بينايى نگاه چشم ، وصف نمى كنيم . همچنين او را لطيف مى ناميم ؛ چون به موجودات ريزى چون پشه و ريزتر از آن و به محلّ پيدايش آن (پشه) و شعور و شهوت جنسى آن و محبّتش به بچّه هايش و سوار نمودن آنها بر يكديگر و بردن آب و غذا براى بچّه هايش در كوه ها و بيابان ها و كال ها و كويرها علم دارد . از اين جا دانستيم كه آفريدگار پشه ، لطيف است ، بدون چگونگى . چگونگى داشتن ، در واقع ، مخصوص مخلوق است كه چگونگى دارد .
همچنين پروردگارمان را نيرومند مى ناميم ، نه به معناى زورمندى معروف در خلق ، كه اگر نيرومندى اش به معناى زورمندى معروف در خلق باشد ، هر آينه ، تشبيه [به مخلوق] مى شود و نيز افزايش پذير است ، و هر چه افزايش پذير باشد ، كاستى مى پذيرد ، و آنچه ناقص باشد ، قديم نيست و آنچه قديم نباشد ، ناتوان است .
پس پروردگار ما ـ تبارك و تعالى ـ نه مانند دارد ، نه ضد ، نه همتا ، نه چگونگى ، نه پايان ، نه ديدن به چشم ، و بر دل ها حرام شده است كه او را تشبيه كنند ، و بر وهم ها كه محدودش كنند ، و بر انديشه ها كه او را ايجاد كنند . او بسى برتر و بالاتر از آن است كه ابزار[ى چون ابزار] مخلوقش و ويژگى هاى آفريدگانش را داشته باشد» .


دانشنامه قرآن و حديث 6
54

۹۸.الإمام الرضا عليه السلامـ لَمّا سُئِلَ عَن قَولِ اللّهِ عز و جل : «سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ» ۱ وعَن قَولِهِ : «اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ» ۲ وعَن قَولِهِ : «وَمَكَرُواْ وَمَكَرَ اللَّهُ» ۳ وعَن قَولِهِ : «يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ» ۴ ـ :إِنَّ اللّهَ ـ تَبارَكَ وتَعالى ـ لا يَسخَرُ ولا يَستَهزِئُ ولا يَمكُرُ ولا يُخادِعُ ، ولكِنَّ اللّهَ عز و جليُجازيهِم جَزاءَ السُّخرِيَةِ ، وجَزاءَ الاِستِهزاءِ ، وجَزاءَ المَكرِ ، وجَزاءَ الخَديعَةِ ، تَعالَى اللّهُ عَمّا يَقولُ الظّالِمونَ عُلُوّا كَبيرا . ۵

۶ / ۵

وُجوهُ إطلاقِ الأَسماءِ وَالصِّفاتِ

۹۹.الكافي عن أبي هاشم الجعفريّ :كُنتُ عِندَ أَبي جَعفَرٍ الثّاني عليه السلام ، فَسَأَلَهُ رَجُلٌ فَقالَ : أَخبِرني عَنِ الرَّبِّ ـ تَبارَكَ وتَعالى ـ ، لَهُ أَسماءٌ وصِفاتٌ في كِتابِهِ ؟ وأَسماؤُهُ وصِفاتُهُ هِيَ هُوَ ؟
فَقالَ أَبو جَعفَرٍ عليه السلام : إِنَّ لِهذَا الكَلامِ وَجهَينِ ؛ إِن كُنتَ تَقولُ : هِيَ هُوَ ، أي أَنَّهُ ذو عَدَدٍ وكَثرَةٍ ؛ فَتَعالَى اللّهُ عَن ذلِكَ . وإِن كُنتَ تَقولُ : هذِهِ الصِّفاتُ وَالأَسماءُ لَم تَزَل ؛ فَإِنَّ «لَم تَزَل» مُحتَمِلٌ مَعنَيَينِ :
فَإِن قُلتَ : لَم تَزَل عِندَهُ في عِلمِهِ وهُوَ مُستَحِقُّها ، فَنَعَم . وإِن كُنتَ تَقولُ : لَم يَزَل تَصويرُها وهِجاؤُها وتَقطيعُ حُروفِها ؛ فَمَعاذَ اللّهِ أَن يَكونَ مَعَهُ شَيءٌ غَيرُهُ ، بَل كانَ اللّهُ ولا خَلقَ ، ثُمَّ خَلَقَها وَسيلَةً بَينَهُ وبَينَ خَلقِهِ ، يَتَضَرَّعونَ بِها إِلَيهِ ويَعبُدونَهُ ، وهِيَ ذِكرُهُ وكانَ اللّهُ ولا ذِكرَ ، وَالمَذكورُ بِالذِّكرِ هُوَ اللّهُ القَديمُ الَّذي لَم يَزَل ، وَالأَسماءُ وَالصِّفاتُ مَخلوقاتٌ ، وَالمَعاني ۶ والمَعنِيُّ بِها هُوَ اللّهُ الَّذي لا يَليقُ بِهِ الاِختِلافُ ولا الاِئتِلافُ ، وإِنَّما يَختَلِفُ وتَأتَلِفُ ۷ المُتَجَزِّئُ ، فَلا يُقالُ : اللّهُ مُؤتَلِفٌ ، ولَا : اللّهُ قَليلٌ ولا كَثيرٌ ، ولكِنَّهُ القَديمُ في ذاتِهِ ؛ لِأَنّ ما سِوَى الوَاحِدِ مُتَجَزِّئٌ ، وَاللّهُ واحِدٌ لا مُتَجَزِّئٌ ولا مُتَوَهَّمٌ بِالقِلَّةِ وَالكَثرَةِ ، وكُلُّ مُتَجَزِّىً?أَو مُتَوَهَّمٍ بِالقِلَّةِ وَالكَثرَةِ فَهُوَ مَخلوقٌ دالٌّ عَلى خالِقٍ لَهُ .
فَقَولُكَ : إِنَّ اللّهَ قَديرٌ ، خَبَّرتَ أَنَّهُ لا يُعجِزُه شَيءٌ ، فَنَفَيتَ بِالكَلِمَةِ العَجزَ ، وجَعَلتَ العَجزَ سِواهُ . وكَذلِكَ قَولُكَ : عالِمٌ ، إِنَّما نَفَيتَ بِالكَلِمَةِ الجَهلَ ، وَجَعلتَ الجَهلَ سِواهُ ، وإِذا أَفنَى اللّهُ الأَشياءَ أَفنَى الصّورَةَ وَالهِجاءَ وَالتَّقطيعَ ، ولا يَزالُ مَن لَم يَزَل عالِما .
فَقالَ الرَّجُلُ : فَكَيفَ سَمَّينا رَبَّنا سَميعا ؟
فَقالَ : لِأَنَّهُ لا يَخفى عَلَيهِ ما يُدرَكُ بِالأَسماعِ ، ولَم نَصِفهُ بِالسَّمعِ المَعقولِ فِي الرَّأسِ ، وكَذلِكَ سَمَّيناهُ بَصيرا ؛ لِأَنَّهُ لا يَخفى عَلَيهِ ما يُدرَكُ بِالأَبصارِ ، مِن لَونٍ أَو شَخصٍ أَو غَيرِ ذلِكَ ، ولَم نَصِفهُ بِبَصَرِ لَحظَةِ العَينِ ، وكَذلِكَ سَمّيناهُ لَطيفا؛ لِعِلمِهِ بِالشَّيءِ اللَّطيفِ مِثلِ البَعوضَةِ وأَخفى مِن ذلِكَ ، ومَوضِعِ النُّشوءِ مِنها ، وَالعَقلِ وَالشَّهوَةِ لِلسِّفادِ وَالحَدَبِ عَلى نَسلِها ، وإِقامَ بَعضِها عَلى بَعضٍ ، ونَقلِهَا الطَّعامَ وَالشَّرابَ إِلى أَولادِها فِي الجِبالِ وَالمَفاوِزِ ۸ وَالأَودِيَةِ والقِفارِ ۹ ، فَعَلِمنا أَنَّ خالِقَها لَطيفٌ بِلا كَيفٍ ، وإِنَّمَا الكَيفِيَّةُ لِلمَخلوقِ المُكَيَّفِ .
وكذلِكَ سَمَّينا رَبَّنا قَوِيّا لا بِقُوَّةِ البَطشِ المَعروفِ مِنَ المَخلوقِ ، ولَو كانَت قُوَّتُهُ قُوَّةَ البَطشِ المَعروفِ مِنَ المَخلوقِ لَوَقَعَ التَّشبيهُ ، ولَاحتَمَلَ الزِّيادَةَ ، ومَا احتَمَلَ الزِّيادَةَ احتَمَلَ النُّقصانَ ، وما كانَ ناقِصا كانَ غَيرَ قَديمٍ ، وما كانَ غَيرَ قَديمٍ كانَ عاجِزا ، فَرَبُّنا ـ تَبارَكَ وتَعالى ـ لا شِبهَ لَهُ ولا ضِدَّ ولا نِدَّ ولا كَيفَ ولا نِهايةَ ولا تَبصارَ بَصَرٍ ، ومُحَرَّمٌ عَلَى القُلوبِ أَن تُمَثِّلَهُ ، وعَلَى الأَوهامِ أَن تَحُدَّهُ ، وعَلَى الضَّمائِرِ أَن تُكَوِّنَهُ ، جَلَّ وعَزَّ عَن أَداةِ خَلقِهِ وسِماتِ بَرِيَّتِهِ ، وتَعالى عَن ذلِكَ عُلُوّا كَبيرا . ۱۰

1.التوبة : ۷۹ .

2.البقرة : ۱۵ .

3.آل عمران : ۵۴ .

4.النساء : ۱۴۲ .

5.معاني الأخبار : ص ۱۳ ح ۳ عن الحسن بن فضّال ، عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج ۱ ص ۱۲۶ ح ۱۹ ، التوحيد : ص ۱۶۳ ح ۱ كلاهما عن الحسن بن عليّ بن فضّال عن أبيه ، الاحتجاج : ج ۲ ص ۳۹۰ ح ۲۹۹ ، بحار الأنوار : ج ۳ ص ۳۱۸ ح ۱۵ .

6.في التوحيد والاحتجاج : «مخلوقات المعاني» .

7.كذا ، والظاهر : «يأتلف» .

8.المَفاوِز : جمع المفازة ؛ وهي البريّة القَفْر . سمّيت بذلك ؛ لأنّها مُهلِكة ، من فوَّز : إذا مات . وقيل : سُمّيت تفاؤلاً من الفوز : النجاة (النهاية : ج ۳ ص ۴۷۸ «فوز») .

9.القَفْر : مَفازة لا ماء فيها ولا نبات ، والجمع قِفار (الصحاح : ج ۲ ص ۷۹۷ «قفر») .

10.الكافي : ج ۱ ص ۱۱۶ ح ۷ ، التوحيد : ص ۱۹۳ ح ۷ ، الاحتجاج : ج ۲ ص ۴۶۷ ح ۳۲۱ كلاهما نحوه .

  • نام منبع :
    دانشنامه قرآن و حديث 6
    سایر پدیدآورندگان :
    محمّد محمّدی ری‌شهری، با همکاری: جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    22
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1390
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 65756
صفحه از 576
پرینت  ارسال به